اجبار در همه ی امور و در تمامی تصامیم بر سرنوشت زنان نوشته شده و هرگز فرصت بدست نیآورده است تا کیستی خودش و چیستی حضورش را تعریف کند.

 

از به اصطلاح آنزمانی خودش (کشف حجاب)، از اوانی که حرکت اجباری برخواسته از عجله ی امان الله خان بود، تا گروه زنان در قدرت افغانستان در بیست سال حضور نیرو های بین المللی که زن نماد مدرنیته ی کرزی و غنی شد ، با این تاکید که تمام زنان وارداتی نماد آزادی و فرهنگ و سیاست  – و – همه کاره امور خودشان بودند که در کشتی آورده غرب آمدند و باهمان کشتی برگشتند.

 

۱_ در بخش اول این گفتگو اگر خودرا معرفی کنید؟ چقدر تحصیلات دارید ؟ مکتب را درکجا و با چه مشکلاتی خواندید؟ و دانشگاه را ؟

فرح ناز مصطفوی استم، متولد شهر فیض آباد مرکز ولایت بدخشان و از لیسه مخفی فارغ گردیدم، سنت ابدی تذکره ها تاکید میکند تا بگویم در یک خانواده با مواصفات تکراری تولد شدم، اما معلم زاده ی استم که پدرم با معلمی آغاز کرده و در خدمت معارف باز نشسته شده است.

 

مکتب را با مشکل مشابه به دیگران به پایان رساندم، اوج جنگ های داخلی و بعد جنگ مقابل طالب نسل اول بود که بدخشان بنابر نبود دخالت مستقیم قدرت های جهانی از تجاوز طالب در امان مانده بود و دروازه مکاتب بروی دختران باز بود. بدون شک جامعه ی آنروز از نظر اقتصادی در بد ترین وضعیت ممکن بود و بصورت طبیعی دغدغه نان معضل اصلی مردم بود.

 

دانشکده حقوق و علوم سیاسی را در دانشگاه کاردان به پایان رساندم که هم محصل و هم مادر بودم، پرداختن به مشکل تحصیل و مادر بودن پدیده مبرهن است و نیازی به شرح ندارد.

 

مقطع کارشناسی ارشد را در دانشکده پنجاب (Panjab university) به پایان رسانده و کارشناسی ارشد را در دانشگاه طباطبایی تهران به مراحل نهایی رساندم.

 

۲_ در بخش دوم این گفتگو از تجارب کاری تان بگویید و قبل از آمدن طالبان مصروف چه شغلی بودید؟

 

از مراحل بسیار ابتدایی که نو جوان بودم فعالیت های اجتماعی را بعنوان معلم صلح در همکاری با یکی از موسسات داخل آغاز کردم، تجربه معلم صلح برایم فرصتی بود تا نخست رابطه مستقیم با مردم و جوامع روستایی در بدخشان داشته باشم، سفر های گاه و بیگاه به ولایات همجوار و کابل آغاز آشنایی با ساختار های اجتماعی سنتی أفغانستان بیشتر در شمالشرق بود.

همکاری و برنامه های آگاهی دهی در زمینه ی انتخابات و رای دهی که در سال های نخست نوع امید برای مردم خسته از جنگ بود شامل فعالیت های اجتماعی موسسه ی شد که همکاری داشتم.

 

در میان سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ جمع آمد کوچک از جوانان نویسنده و اهل شعر را در همکاری با دوستان ساختیم که تجربه عالی در زمینه حرکت اجتماعی نو گرا در بدخشان بود. گرداننده گی هفته نامه ی << ابتهاج>> که انتشار تمرین های نخستین نویسنده گان و شعرا جوان بدخشان را نشر میکرد. همزمان مسول پروژه میدیوتیک أفغانستان در بدخشان بودم که بیشتر معطوف به برنامه های صلح اجتماعی بود.

 

بعد از ختم تحصیلات سال ۲۰۱۹ همکاری با میدیوتیک را دوباره بعنوان مسول فرهنگی آغاز کردم و در این دوره مسولیت سه بخش را بدوش داشتم، نای و نوا که برگذار کننده شب شعر و برنامه های فرهنگی در أفغانستان بود. سفیران صلح جوان که گروه های تبلیغ صلح در ولایات را بدوش داشت و گفتمان فرا مرزی و منطقوی که شامل کشور های پاکستان، تاجیکستان و مرحله بعد ایران میشد.

 

در تعریف کوتاه و فشرده فعال صلح بودم

 

۳_ آمدن طالبان چه تاثیری روی زندگی شغلی تان داشت؟

آنگونه که انتظار داشتم آمدن طالب برایم تغییر شغل بود، از فعالیت منظم و شکل یافته اداری به فعالیت اجتماعی باز و حضور مستقیم برای مبارزه در مقابل ظلم و سرکوب.

 

در بخش سوم این گفتگو

۴_ چه باعث شد که درجمع زنان معترض به خیابان بیایید؟ و اولین اعتراض خیابانی تان درمورد چه بود؟

و مهم ترین بخش این مصاحبه

 

اولین اعتراض به دلیل بخشنامه طالبان در این مورد بود که زنان اجازه ندارند در سمت های ارشد چون ریس و وزیر کار کنند.

تجربیات میدانی از تماس مستقیم با مردم، وضع جاری در أفغانستان، مطالعه دقیق تاریخ همه دست بهم داده بود تا منتظر سقوط کامل ارزش ها در أفغانستان باشم، تعبیر بهتر از این سوال اینست که ما به اعتراضات نپویستیم بر عکس اعتراضات را آغاز کردیم، شبکه های متعدد در ارتباط تنگا تنگ با زنان فعال در کابل که مربوط بانوان افغانستانی میشد و رابطه مستقیم با زنان در قدرت در کابل که ربط به زن أفغانستان نداشتند، داشتیم و در آغاز نیز حس نابودی کامل، سرکوب و اینکه زن دیگر انسان نیست همه را یکجا واداشت اعتراضات مدنی را با قیمت جان آغاز کنیم.

تعبیر خودم اینست: پرده بر افتاده بود، حقیقت هویدا شد، هیاهو سالاری و هیاهو سالاران رفتند، زن أفغان به تعبیر همسر خلیلزاد مهندس نابودی کشور، باید امتحان پس میداد، برای ما امتحان پس دادن نبود، طعنه زدن بر شعار های جهان مدرن بود، ایستایی << من زن أفغان>> در مقابل فرار بود، فریاد بی پاسخ بودیم و این فریاد ادامه دارد، با همان تعبیر نخستین، شرم باد بر جهان که لاف تساوی حق میزند و در عمل ارزش ها را در بدل منفعت میفروشد، فریاد ما طعنه بر گوش های کر و چشم های کور بانیان سازمان ملل متحد میزند، بیشرمانه پایبوس جباریت و جهل بی انتهای طالب است و صرف برای تداوم پروژه هایش اداره ی با طول و عرض زیر نام (یوناما) را حفظ کرده است تا حرف به نرخ روز بزند نه اینکه از ترس حقیقت بگوید.

 

۵_ از دستاوردهای زنان معترض و تاثیر اعتراضات زنان در تصمیم گیری طالبان و تاثیر آن بر تصامیم دیگر کشور ها بر به رسمیت شناسی طالبان بگویید؟

 

دستآورد زنان در أفغانستان پسا امریکا بیداری است، اینکه زن در أفغانستان تاریخ ندارد و باید تاریخش را بنویسد، زن در بیست سال درون پروژه های پر رنگ و لعاب کمک های بین المللی نابود شد، اینکه زن روستایی أفغانستان چند تصویر تکراری پروپوزل ها شد. مبارزه امروز از بانوان أفغانستان است، تعداد کثیری با آگاهی به میدان آمده است تا در مقابل سرکوب صدا بلند کنند، به جهان بگویند این قابل قبول نیست.

 

تاثیر در برسمیت شناسی طالبان را نمیشود به مبارزه زنان در أفغانستان پیوند زد، پینه ی نا برابر بر حقیقت موجود است، رسمیت بخشی برای طالبان و یا عدم آن گره خورده بر تقابل قدرت های چون روسیه، چین، ایران و امریکا دارد.

 

جهان آزاد و سر دمداران ظاهرا دمکراسی صدای زن أفغان را نمی شنوند، چشم جهان امروز فاجعه بر علیه زن أفغان را نمی بیند.

 

در بیست سال << بهانه >> ما بودیم و دوباره بهانه ما شده ایم، ما زنان أفغانستان میدانیم و به این مرز آگاهی رسیده ایم که اگر، همکاری جدی زنان فعال در جهان را که (( بدور از سیاست)) می اندیشند نداشته باشیم، سیاست گران زن از نانسی پلوسی تا دیگران أصلا زحمت مطالعه و تعقب فاجعه امروز را ندارند.

 

دفتر معاونیت سازمان ملل (یوناما) نیز در گزارش تازه خودش جبن، ترس و خویشتن داری در مقابل طالب را به نمایش گذاشت تا اینکه حقیقت امروز أفغانستان را مسولانه گزارش کند.

 

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *