امروزه آن چنان خشونت در افغانستان فراگیر شده است که گویی خشونت بخش جدایی ناپذیرفرهنگ ساکنان این سرزمین است. در هیچ جای این کره خاکی به این میزان خشونت و خشونت طلبی دیده نمی شود. زن ستیزی و جنگ، شناسنامه افغانستان شده است و هر جا سخن از خشونت و جنگ باشد نام افغانستان نیز آنجا گرفته می شود، و در این میان زنان افغانستانی قربانی اصلی این خشونت ها هستند.
اکثرا گمان میکنند که خشونت علیه زنان تنها به معنی آسیب جسمانی و کتک زدن است. خشونت علیه زنان ابعاد گسترده تری دارد؛ خشونت های جسمی، روانی، جنسی و اقتصادی از آشکار ترین نوع خشونت علیه زنان محسوب می شوند. خشونت های روانی و جنسی تاثیر بیش تری نسبت به خشونت های فیزیکی و کتک زدن دارند. زخم هایی که بر روی پیکر زنان پدید می آید با گذر زمان بهبود می یابند؛ ولی زخم های روحی و روانی به سادگی بهبود نخواهند یافت و اگر درمان نشوند عمیق تر می شوند.
حاکم شدن گروه طالبان که یک گروه به شدت زنستیز هستند، این خشونتها را پر رنگتر کردهاست. حالا زنان نه تنها در خانهها، بلکه در خیابانها هم مورد پرسوجو قرار گرفته و همهٔ امورشان از سوی افراد امرباالمعروف و نهی از منکر طالبان نظارت میشود. شبکه های حمایت از زنان و خانههای امن برای زنان بعد از آمدن طالبان از فعالیت باز مانده و بسته شدهاند.
وضع دستور های زن ستیزانه گروه طالبان که هر روز بیشتر و به گونه خشنتری در حال اجرا شدن است، بستر خشونت های خانوادگی بیشتری را بر علیه زنان مهیا کرده است.
منشا تاریخی این روز بر میگردد به ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۰، در آن روز سه خواهر، عضو شبکه مخفی انقلابی جمهوری دومینیکن، در زندان رژیم رافائل لئونیداس تروخیو پس از شکنجههای بسیار به قتل رسیدند. این جنایت سرآغاز سقوط حکومت نظامیان در این کشور حوزه دریای کارائیب بود.
از سال ۱۹۸۱ به بعد، شماری از کشورهای جهان به خصوص در آمریکای لاتین این روز را بهطور رسمی روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری کردند. سازمان ملل متحد حدود دو دهه بعد با استقبال از این ابتکار عمل، آن را جهانی کرد.
25 نوامبر که شروع کمپاین منع خشونت علیه زنان است در این دو سال پسین در حالی فرا میرسد که زنان افغانستان بیشتر از هر زمانی قربانی خشونت های خانوادگی و اجتماعی قرار دارد. این خشونت ها نه تنها از سوی گروه طالبان، بلکه از طرف مردهای خانواده نیز به صورت گسترده اعمال میشود.
بیکاری و فقر در کنار فشار های اجتماعی و فرهنگی باعث شده تا مردان خانواده عقده های شان را با خشونت در برابر زنان خانواده خالی کند. از سوی دیگر نبود نهاد های حامی حقوق زنان که قربانی های خشونت بتوانند به آنجا شکایت شان را ببرند نیز باعث شده خشونت ها بدون ترس از عواقب آن اعمال شود.
ازدواج های اجباری، آمار روزافزون خودکشی و قتل های ناموسی بیشتر حاصل دستور های است که طالبان با تفسیر دینی، مردهای خانوادهها را وادار میکنند تا آن را بر زنان شان در خانه و محیط زندگی با جبر و اکراه تطبیق کنند. اکثر زنان به دلیل نداشتن پشتوانهای که بتوانند در برابر این خشونت ها ایستادگی کنند دست به خودکشی میزنند.
فروش دختران به دلیل فقر یکی از خشونت های است که بعد از قدرت گرفتن گروه طالبان بیشتر از هر زمانی در حال رشد است. تعدادی از خانواده ها به دنبال گرسنگی و نا امیدی از تهیه غذا برای سیرکردن اعضای خانواده خود مجبور به فروش کودکان بویژه دخترانشان شده اند.
بسته ماندن مکتب ها به روی دختران، حجاب اجباری، منع رفتن زنان به مکان های تفریحی و خیلی از موارد دیگر خشونت های عینی است که در این یک سال گروه طالبان بالای زنان اعمال کرده و جامعه جهانی در قبال آن سکوت مرگباری را اختیار کرده است.
در این میان جنبش های اعتراضی زنان که بعد از حاکمیت طالبان بخاطر مبارزه با ظلم این گروه شکل گرفته هر روز به شکل های مختلف در مقابل چشم های رسانه ها سرکوب میشود، ولی جامعه جهانی همچنان سکوت شان را نشکسته و اقدام عملی را در پیش نمیگیرد.
زنان در افغانستان، حتا در دو دهۀ اخیر، قربانی خشونتهای جسمی، جنسی، زبانی، روانی، اقتصادی، اخراج از منزل، ازدواج اجباری، ازدواج زودهنگام، ممانعت از حق انتخاب همسر، به بد و بدل دادن و بازداشت از آموزش بودهاند.
اکنون و در روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان از چه مرجعی میتوان خواستار رعایت و تأمین حقوق شهروندی و بشری برای زنان افغانستان شد؟ مرجع مشروع و پاسخگویی نیست و جامعۀ جهانی نیز سوگمندانه افغانستان را فراموش کردهاست. نه امکانهای دسترسی به عدالت قانونی-قضایی و فرصتهای آموزشی برای زنان فراهم است و نه قانون مکتوب و مشروعی هست تا خواستار اجرای شفاف و عادلانۀ آن بهنفع زنان شد.
شمایل توانا ناصری