عذرا برای ورزش چنان اراده قوی داشت که سال‌ها با وجود مخالفت خانواده همچنان به ورزش ادامه داد. ممانعت خانواده و طعنه‌های دلخراش مردم نتوانست او را از ورزش مورد علاقه‌اش باز دارد.

اما این دختر نتوانست با مقررات طالبان مقابله کند. بیشتر از دو سال می‌شود او در کنج خانه با یاس و ناامیدی‌اش مبارزه می‌کند و تنها رقیب که برای او باقی مانده همان «ناامیدی و استرس» است.
این دختر خانم بخاطریکه بتواند با این دو رقیب‌اش مبارزه کند اتاق کوچکش را برای خود ورزشگاه ساخته است و تمام دستاورد های ۱۲ ساله‌اش را یکی پشت دیگری قطار کرده تا با دیدن این دستاوردهایش بتواند این دو رقیب اش را شکست بدهد.

عذرا که مثل هزاران دختر افغانستانی در زندان خانگی در یک خانواده فقیر در گوشه‌‌‌ی از شهر کابل زندگی می‌کند، نگران آینده نامعلوم خود و هزاران دختر هموطن‌اش است.
او می‌گوید:« من چند روز بعد قرار است بیست ساله شوم، از مکتب نیز فارغ‌التحصیل شده‌ام و خیلی دوست دارم وارد دانشگاه شوم و به تحصیلات عالی خود ادامه بدهم، ولی با بسته بودن درب‌های دانشگاه‌ها بروی دختران برای رسیدن به این آرزوی خود شاکی ام.»
عذرای ۲۰ ساله، ۱۲ سال است در بخش‌های مختلف ورزشی ( فوتبال، بوکس و بایسکل سواری ) فعالیت می‌کند. او که عضو تیم ملی فوتبال افغانستان نیز است، دو ریکارد جهانی در سازمان (ABC) و لقب قهرمانی در بخش بوکس پروفیشنل با وزن ۵۵ کیلوی را در کارنامه خود ثبت کرده است، اما به جای اینکه در میدان مسابقات جهانی باشد اکنون در کنج خانه ازعقب شیشه تلویزیون و موبایل نظاره‌گر می‌باشد.
عذرا که از روی تمام رسومات دست و پا گیر و تابوهای شکسته نشده، گذشته است، می‌گوید:« من از کودکی علاقه‌ی شدید به ورزش داشتم، با وجود اینکه مردم، همسایه‌ها و اقوام ما دیدگاه وقضاوت‌های عجیبی نسبت به رفتن من به ورزشگاه داشتند، حتا فامیلم نیز اجازه رفتن به ورزشگاه را برایم نمی‌داد، ولی من به آنچه دوست داشتم فکر می‌کردم، در پهلوی این مشکلات بار سنگین حرف‌ها و کنایه‌های دوستان، فامیل و اطرافیان خود را تحمل می‌کردم. وقتی حرف‌ها و کنایه‌های دوستان و اطرافیان خود را می‌شنیدم آرزو می‌کردم «ای کاش اینها یکبار بالایم اعتماد کند.»
او که عاشق فوتبال است و ورزش را دار و ندار زندگی‌اش می‌داند، افزود:«با بسته شدن کلپ‌های ورزشی فکر می‌کردم زندگی‌، آرزو، امید و آنچه را که دوست داشتم همه و همه به باد فنا رفت؛ حتا روزهای بود که به مرگ و خودکشی خود فکر می‌کردم. وقت باخود فکر می‌کردم، من دیگر نمی‌توانم به ورزشگاه بروم، قلبم آتش می‌گرفت و احساس می‌کردم دارم زندگی خود را از دست می‌دهم.»
این دختر که اکنون از کنج خانه نظاره گر دختران ورزش‌کار در مسابقات بین المللی است، می‌گوید « با دیدن دختران ورزشکار در میدان رقابت، حسی ناامیدی و بیچارگی برایم دست می‌دهد. وقت خوشحالی ناشی از قهرمانی‌ها و عملکرد‌های آنها را نظاره می‌کنم ناراحت می‌شوم و جز گریه چاره‌ای برای خود نمی‌یابم.»
او بعد از گذشت روزها که در حالت ناامیدی و سردرگمی به سر می‌برد، سرانجام تصمیم می‌گیرد که به وضعیت پیش آمده تسلیم نشود و برای آینده درخشان خود و مردم افغانستان گام‌های مستحکم تر بر دارد.
این دختر در حال که لباس ورزش خود را به تن کرده تا آماده شود برای تمرین ، گفت: «به روزهای خوب و آینده درخشان افغانستان فکر می‎کنم. در ذهن خود یک افغانستان رویایی می‌سازم و تصور می‌کنم چقدر قشنگ باشد، تصوراتی که نمیدانم عملی خواهد شد یا نه مرا واداشت تا امید خود را از دست ندهم و دوباره شروع کنم برای افغانستان که دختر بودن و ورزش کردن دختر در آن ممنوع نباشد.»
او می‌گوید اکنون به امکانات و لوازم بسیار اندک که دارد در خانه تمرین می‌کند تا بتواند از این طریق با دو حریف نامریی «ناامیدی و استرس» که در وجود اش جولان می‌کند مبارزه کند.
عذرا اکنون برای ادامه دادن به ورزش عزم خود را جزم کرده، گفت: «با خود قول دادم که برای رسیدن به هدفم حاضر هستم در هر شرایطی از هر مانعی عبور کنم.»
پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان و سقوط نظام جمهوریت، سقوط رویاهای ورزشکاران دختر نیز رقم خورد. آنان از رفتن به ورزشگاه‌ها منع شدند. در حال حاضر هیچ دختری در صحنه‌های ورزشی از افغانستان نماینده‌گی نمی‌کند. شماری از این دختران پس از سقوط کابل مجبور شدند، کشور را ترک کنند. شمار دیگری که در افغانستان هستند، در چهار دیواری خانه محصور مانده‌اند. اکنون رفتن به ورزشگاه‌ها به آرزوی نافرجام این دختران مبدل شده است.

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *