افغانستان کشوری است که در طی چندین سال متمادی دانشجوهای زیادی در آغوش خود پرورانده است، هزاران دانشجو همه ساله از رشته‌های مختلف فارغ، وارد شاغل مربوطه یا غیر مربوطه شده، و مصدر خدمت برای جامعه می‌شود.

اما این‌ دانشجوها، برای دانشجو شدن در دانشگاه‌های دولتی فراز و نشیب و مشکلات زیادی را متقبل می‌شود، که هر دانشجو روایت مختلف دارد.

در طی دو سال اخیر که طالبان سلطه‌ی کشور را بدست گرفته؛ مانع تحصیل قشر اناث شده است، دانشجوهای زیادی دختر پس از کامیاب شدن در دانشگاه‌ها بدون سرنوشت باقی مانده است.

یکی از دانشجویان محروم از تحصیل، داکتر شگوفه می‌باشد. او روایت زندگی‌اش را چنین بازگو می‌کند:
« شگوفه، از ولایت غزنی ولسوالی ناهور می‌باشم در خانواده علم دوست و علم پرور در کابل متولد شدم، که آن‌وقت دوران طالبانی بیست سال پیش بود فامیلم به ولایت غزنی عودت کرد و دوباره بعد از چند سالی به کابل برگشتیم، دروس ابتدایی خود را در لیسه نسوان شهرک امید سبز آغاز و با فراز و نشیب ها در سال ١٣٩٩ به درجه اعلی از مکتب فارغ شدم، شاگرد بااستعداد لیسه که همیشه اول نمره و در بعضی صنف‌ها دوم بودم»

شگوفه در حالی‌که دستانش می‌لرزید و اشک دور چشمانش حلقه زده بود، با گلویی بغض گرفته هم‌چنان ادامه داد؛
«در ١٣٩٩ در کنار مکتب آمادگی کانکور را در مرکز آموزشی کوثر دانش شروع کردم، با سختی‌ها دوران قرنطین ادامه دادم. شرایط امنیتی اصلا خوب نبود هر روز تهدید می‌شدیم، اما باز هم با دشواری‌هایش ادامه می‌دادم یکی از اتفاقاتی که یادم نمیرود این است که در مرکز آموزشی کوثر دانش مهاجم انتحاری و پاره پاره شدن کتابهای دوستان خود را دیدیم، کتاب های ما را غرق خون کردن! و مدتی مرکز بسته بود و بعد دوباره با آن همه ناهنجاری‌ها ادامه دادم، بعد چند هفته قبل از امتحان کانکورم پدر خود را که بهترین حامی‌ام بود از دست دادم.

چنان غم از دست دادن پدر برایم سخت و طاقت‌فرسا شد که شانه هایم توان حمل آن را نداشت ولی بازم استوار ایستادم چون هدف‌ام مهم بود، بعد از سپری نمودن کانکور توانستم با نمره‌ی ٣٣٧ به رشته دلخواه خود، طب معالجوی دانشگاه طبی کابل راه پیدا کنم و به آرمان‌های پدرم تحقق ببخشم.»

در حالی که اشک‌های خود را پاک می‌کرد و من را هم گریه گرفته بود، نمی‌توانستم برای شگوفه گریه نکنم، هر دوی ما چند ثانیه سکوت کردیم، بعد شگوفه گفت: « سال اول دانشگاه را با اشتیاق کامل سپری کردم، در جریان دانشگاه با همت بلند کارهای فرهنگی هم می‌کردم ولی متاسفانه دوباره دوره سیاه، ما را از مسیر مان دور ساخت. گروه جهل و نادانی طالبان آمد، باز هم مثل بیست سال پیش به کارهای زن‌ستیزانه‌ی خود شروع کردند، دانشگاه‌ها و مکاتب، را بروی ما بسته کردند، می‌خواستم خودکشی کنم، روزگارم سیاه سیاه شده بود با خود می‌گفتم حیف تمام زحمات و تقلای که در راه داکتر شدن کشیدم. تمام امیدم نقش بر آب شد. اما خانواده‌ام همیشه برایم روحیه می‌داد.
بعد بسته شدن دانشگاه درد دوری از آن من را به دنیای شاعری و نویسندگی کشاند و با استعدادی که درین زمینه داشتم توانستم یک شاعر و نویسنده شوم، حالا روزها در پی فراق دانشگاه شعر می‌سرایم و تسلای دل خود می‌شوم.
ان شالله روزی برسد که در کنار اینکه داکتر باشم یک نویسنده لایق با تمام معنا باشم.»

پیام شگوفه به هم‌قطاران و دانشجویان دختر باز مانده از تحصیل:‌« هرگز تسلیم نشوید ما زنان شجاع افغانستان استیم و شرایط دشوارتر ازین را سپری کردیم اگر اراده ما مستحکم باشد هیچ چیزی مانع و سد راه ما شده نمیتواند.»
و خواستی که از طالبان دارد؛« لطفا سد راه پیشرفت بانوان نشوید یک افغانستان متمدن و مترقی نیاز به کاروانی دارد که در آن بانوان و آقایان هم‌دوش کار کنند.‌ »

کبرا «علی‌زاده»

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *