عکس: رسانه‌های اجتماعی

فرخنده: در کوچه‌های خاکی و نمور کابل، زنی ۳۶ ساله به نام حمیده (نام مستعار) با طفلی شیرخوار در آغوش، کنار دیوار نشسته و با دستانی لرزان طلب کمک می‌کند. نگاهش به عبور و مرور مردم است، اما ذهنش پر از غصه‌هایی است که سال‌ها او را خسته و پژمرده کرده‌اند.

حمیده، مادر چهار فرزند، داستانی از رنج و فقر دارد که هر گوشه‌اش بازتابی از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی افغانستان است. او با حسرت از گذشته‌اش می‌گوید: «۱۸ ساله بودم که با پسر کاکایم ازدواج کردم، ازدواجی اجباری چون در قوم ما دختر را به بیگانه نمی‌دهند.»

همسرش، که او را خدای نور (نام مستعار) می‌نامد، هفت‌ماهه به دنیا آمده و با مشکلات ذهنی و اعصابی دست‌وپنجه نرم می‌کند. او در زمستان مایع ظرف‌شویی می‌فروشد و در تابستان جواری جوشانده. درآمدش اما حتی کفاف خرید نان خشک برای خانواده را نمی‌دهد.

حمیده با صدایی بغض‌آلود از روزی می‌گوید که دختر بزرگ سه‌ساله‌اش به دلیل سوءتغذیه و تب شدید از دنیا رفت:
«دخترم سه ماه در شفاخانه صحت طفل بستری بود. یک روز چهار بار حمله به سرش آمد. از صبح تا ساعت ۹ شب در کنار بسترش بودم، اما همان شب آخرین حمله، دخترم را از من گرفت.»

چشم‌های حمیده پر از اشک می‌شود و ادامه می‌دهد: «وقتی دخترم فوت کرد، ماه هشتم بارداری بودم. دختر دومم وقتی به دنیا آمد، بسیار ضعیف بود. خودم هم هیچ خوراکی نداشتم. از غم و اندوه دختر بزرگم دیگر توان رسیدگی به دختر کوچک‌ترم را نداشتم. حتی شیر هم نداشتم که به او بدهم.»

حمیده روزهایی را به یاد می‌آورد که پیش از به قدرت رسیدن طالبان، یک نهاد خیریه به آن‌ها کمک می‌کرد.
«پیش از آمدن طالبان، ادر، روغن، ماش، نمک، دال، و پول نقد به ما می‌دادند. بعد از آمدن طالبان، این کمک‌ها هم قطع شد. حالا حتی از کمک‌های بشردوستانه هم محروم هستیم.»

او می‌گوید حسرت روزهایی را می‌خورد که کودکانش سلامت بودند. با آهی از عمق وجود ادامه می‌دهد: «کاش روزی بیاید که طفل‌هایم خوب شوند و روزگار ما بهتر شود.»

داستان حمیده تنها یک روایت از هزاران زنی است که در افغانستان زیر فشار فقر، جنگ، و محدودیت‌های اجتماعی، بار سنگین خانواده را به دوش می‌کشند. محدودیت‌های طالبان بر زنان، از ممنوعیت کار در نهادهای غیردولتی گرفته تا قطع کمک‌های بشردوستانه، شرایط زندگی زنان و کودکان را دشوارتر کرده است.

در افغانستانِ امروز، فقر و سوءتغذیه از یک آمار سرد فراتر رفته و به واقعیتی تلخ برای میلیون‌ها نفر تبدیل شده است. حمیده نمونه‌ای از مادری است که برای زنده نگه داشتن فرزندانش، در میانه اندوه و ناامیدی، همچنان مبارزه می‌کند.

سهیلا گلستانی

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *