فرخنده نیوز می‌خواهد در سلسله گفت‌وگو با زنان در مورد زندگی شان در بیست سال گذشته و دست‌آورد های که با آمدن گروه طالبان در حال نابود شدن است حرف بزند، برای افراد جامعه که در این سال‌ها به هر نحوی دشواری های این مسیر را ندیده اند روشنی بدهد. در این گفتگو با خانمی حرف زدیم که در این بیست سال گذشته تمام تلاشش را برای ساختن جامعه بهتر به اندازه خودش تلاش کرده است.

فرخنده نیوز: در بخش اول این گفتگو خودرا معرفی کنید و همچنان در مورد میزان تحصیلات و مشکلات که در این زمینه با آن روبرو بودید حرف بزنید.

من صابره اکبری فرزند محمدامیر اکبری هستم. در ۵ حوت ۱۳۷۵ مطابق با ۲۳ فبروری ۱۹۹۷ در ولسوالی سنگ‌تخت ولایت دایکندی چشم به جهان گشودم. در سال ۱۳۸۲ شمسی صنف اول مکتب را در مکتب متوسطه میلادالنبی آغاز کردم و تا پایان دوره متوسطه در همین مکتب بودم. مکتب ما ساختمان نداشت. ما مجبور بودیم در سرما و گرما زیر نور مستقیم آفتاب درس بخوانیم. بعضی وقتها با باریدن باران یا وزش بادهای شدید مجبور می‌شدیم که درس خواندن را توقف دهیم. در بهترین حالت ما می‌توانستیم که زیر یک خیمه آفتاب سوخته و پاره پاره درس بخوانیم.  دوره لیسه را از سال ۱۳۹۲ تا سال ۱۳۹۴ در لیسه ذکور سنگتخت گذراندم و در سال ۱۳۹۴ شمسی مطابق با ۲۰۱۵ میلادی با درجه اعلی از لیسه سنگتخت فارغ گردیدم.

درهمان سال ۱۳۹۴ از دایکندی به کابل آمدیم. در کابل علاوه بر خواندن آمادگی کانکور در شرکتهای خصوصی تنظیفی به حیث سروی کننده کار می‌کردم. در پایان سال در امتحان کانکور اشتراک کردم و در رشته اقتصاد پوهنتون بامیان کامیاب شدم اما به خاطر بعضی مشکلات که در خانواده موجود بود نتوانستم که به بامیان بروم اما توانستم یک بورسیه تحصیلی در رشته هایدرولوجی در انستیتوت وزارت انرژی و آب به دست آورم. یک سال در این رشته درس خواندم اما به دلیل فضای تبعیض آمیزی که در انستیتوت حاکم بود اجازه اشتراک در امتحانات سالانه را نیافتم و به علت اینکه یک دختر هزاره بودم از ادامه تحصیل در این انستیتوت محروم شدم.

فرخنده نیوز: از تجارب کاری تان بگویید و قبل از آمدن طالبان مصروف چه کار بودید؟

در زمستان ۱۳۹۵ با خانمی که مسئول کمپنی گرین میلینیم (Green Millennium) که یک شرکت فعال در عرصه‌های ترویج زراعت مکانیزه بود آشنا شدم و قرار شد به حیث مسئول فروشات کمپنی با آنها کار کنم. وظیفه من هماهنگی برای برگذاری نمایشگاهها و گرفتن غرفه و فروش مواد زراعتی و مذاکره با شرکت‌های خریدار عمده‌ی این محصولات بود. ما در نمایشگاهها غرفه می‌گرفتیم و در این غرفه‌ها نمونه محصولات زراعتی که بیشتر از ولایات مرکزی مانند دایکندی، بامیان، غور، بهسود و کابل را به نمایش می‌کذاشتیم. این محصولات بیشتر شامل انواع عسل طبیعی، انواع بادام، چهارمغز، قوروت، سمارق و سایر حاصلات زراعتی بود. در کنار حاصلات زراعتی در این غرفه‌ها صنایع دستی خانم‌ها را هم نمایش می دادیم. این بخش آخری را تا سالهای بعد هم ادامه دادم و بیشتر از صنایع دستی خانم‌های بدون سرپرست را در نمایشگاهها اشتراک می‌دادیم تا یک همکاری کوچک با آنها شود و بتوانند کارهای دستی‌شان را به فروش برسانند.

در سال ۱۳۹۷ در یک کمپنی مشورتی به نام State Help consultancy  به عنوان سروی کننده مشغول به کار شدم و در سال ۱۳۹۸ نیز با کمپنی RIDA یا Research Input and Development Action International کار کردم که یک کمپنی تحقیقاتی است. در این دو سال سفرهای کاری به ولایات مختلف داشتم و مصاحبه‌هایی را با خانم‌هایی که دارای کسب و کارهای کوچک بود انجام دادم. این سفرها و مصاحبه‌ها روی ذهن و مفکوره‌ام تاثیر بسیار داشت و از نزدیک با مشکلات واقعی یک زن که تلاش دارد کار کند و در جامعه برای خود جایگاه کسب کند، آشنا شدم.

نا گفته نماند که در سال ۱۳۹۵ همزمان با کار در شرکت گرین ملینیوم، در اتاق تجارت و صنایع زنان افغانستان نیز عضو شدم و در جلسات کاری، آموزشی و مشاوره‌ای آن اشتراک می‌کردم. این اتاق درآن سال‌ها به تازه‌گی با تلاش‌های شبانه روزی و فراوان تعدادی از خانم‌های فعال تشکیل شده بود. نام تعدادی از این خانم‌های فعال عبارتند از منیژه وافق، زکیه جعفری، پرورش ابراهیم خیل، کبرا دستگیر زاده، زهرا عباس، افسانه رحیمی و دیگر خانم‌ها. اتاق تجارت و صنایع زنان افغانستان در آن روزگار با تلاش خستگی ناپذیر این خانم‌ها و حمایت دفتر بانوی اول رولا غنی تاسیس شد تا در زمینه رشد و حمایت از زنان تجارت پیشه و انکشاف نقش زنان در تجارت داخلی و بین‌المللی فعالیت کند.

وقتی فرزندم در شکمم بود، برای چند ماه از کار در بیرون فاصله گرفتم. بعد از اینکه به دنیا آمد و مشکلات عملیات سزارین سپری شد و احساس کردم که از نظر جسمی تقریباً خوب شده‌ام تصمیم گرفتم که یک فعالیت اقتصادی سودمند برای خود و دیگران را آغاز کنم. این فعالیت باید طوری می‌بود که به تربیت و نگهداری از فرزندم لطمه وارد نشود و من نیز امکان فعالیت می‌داشتم. بعد از رای‌زنی‌ها و فکرها و سنجش‌های فراوان تصمیم بر این شد که یک تجارت آنلاین کوچک در بخش صنایع دستی راه اندازی کنم. بیشترین تمرکز روی روبان‌دوزی بود که خودم می‌توانستم آن را آموزش بدهم و روی کار افراد نظارت داشته باشم. برای راه‌اندازی این تجارت آنلاین، یک صفحه در فیسبوک به نام « صنایع دستی و روبان‌دوزی صنم» ایجاد کردم و در مسافرت به خانه خسورم در هرات، مقداری مواد اولیه برای شروع کار از هرات خریداری کردم. برای شروع، پنج زن از خانم‌های جوان سرپرست خانواده را آموزش دادم و بعد کارهایی که توسط این خانمها تهیه شده بود را در صفحه فیسبوک به نمایش گذاشتم. کم‌کم تعداد سفارشاتی که صفحه فیسبوک و از دوستان و آشنایان می‌گرفتم زیاد شد، طوری که از بامیان، هرات، هلمند، قندهار، پاکستان، ترکیه و دیگر نقاط برای ما سفارش می‌آمد. نظر به تجربه‌ای که از برگذاری نمایشگاه‌ها داشتم، کارهای خانم‌ها را در نمایشگاه‌های مختلفی که در سطح شهر کابل برگذار میشد به نمایش می‌گذاشتم تا به فروش برسد. ما کارهایمان را در پوهنتون کابل، شهرک آریا، مرکز صنایع دستی بابر شاه در سینمای پامیر، چهل ستون، بادام باغ و دیگر نمایشگاهها عرضه کردیم. این کار باعث می‌شد که تعدادی از خانمهای بدون سرپرست بتوانند درآمدی هر چند اندک داشته باشند و من کمک می‌کردم تا اینها بتوانند روی پای خود ایستاده شوند. به نظر من علت اصلی ناتوانی زنان وابستگی اقتصادی آنها است. وقتی زنان بتوانند از نظر اقتصادی توانمند شوند بعد می توان روی مراحل بعدی استقلال زنان کار کرد. این کار و بار کوچک من تا آمدن طالبان ادامه داشت و من به علاوه داشتن یک تجارت آنلاین، به تعدادی از زنان نیز منبع درامد فراهم کرده بودم.

فرخنده نیوز: آمدن طالبان چه تاثیری روی زندگی شغلی تان داشت؟

این کاروبار کوچک ما ادامه داشت تا اینکه در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ مطابق با ۲۴ اسد ۱۴۰۰ اشرف غنی رییس جمهور فرار کرد و طالبان حکومت افغانستان را تصرف کردند. تاثیرات روانی این روز سیاه قابل بیان نیست. من به همراه فرشته خواهر کوچکترم به بازار رفته بودیم. مارکت‌ها و دکان‌ها یک به یک دروازه‌های‌شان را می‌بستند. شایعه سقوط از قبل در شهر پیچیده بود. مردمان سراسیمه و آشفته به سمت خانه‌های‌شان می‌رفتند. موتر پیدا نمی‌شد. ما به زحمت فراوان به لطف یک پسر جوان توانستیم موتر پیدا کنیم. مرد جوان که در چوکی پیش روی نشسته بود از موتر تونس مملو از مسافر پیاده شد و جایش را به من و خواهرم داد و خودش پیاده به راهش ادامه داد. همسرم که در در پروژه مکتب سیدالشهدای چهل دختران کار می‌کرد، اندکی پیش‌تر از ما به خانه آمده بود و از سراسیمه‌گی مردم، بسته شدن دکان‌ها و فرار پلیس‌های مستقر در مکتب چهل دختران به همراه همکاران‌شان قصه می‌کرد. وحشت از آمدن طالبان و شرایطی که در دوره اول حکومت‌شان در کشور حاکم شده بود همه را سرگردان و پریشان ساخته بود. شایعاتی از بردن دختران و پسران جوان توسط عساکر طالبان نیز این وحشت و سراسیمه‌گی را چند برابر می‌کرد. برای ما که هم هزاره بودیم و هم شیعه بودیم و همسرم کارمند موسسات خارجی بود و خودم هم گاهی در رسانه‌ها می‌رفتم و در شبکه‌های اجتماعی با چهره و نام واقعی فعال بودم، این وحشت بیشتر از هر کس دیگر بود.

بعد از این تاریخ نحس، سفارشات مشتری‌ها به یکباره قطع شد. تعدادی از سفارشات که آماده شده بود هم صاحبان سفارش‌ها گفتند که فعلا پولی برای پرداخت ندارند. من مجبور شدم به خانم‌ها به تماس شوم و به آنها بگویم که فعلا دست از کار بکشند. چون نه مشتری بود و نه پیسه. خود ما هم پیسه نداشتیم. بانک‌ها بسته شده بود و احتمال سقوط و فروپاشی نظام بانکی بسیار بالا بود. اولین چیزی که فکر ما را به خود مشغول کرد، پرداخت کرایه خانه بود. ما پول پس انداز نداشتیم. معاش همسرم و پولی که از کسب و کار کوچک من بدست می‌آمد به پس‌انداز و ذخیره نمی‌رسید. به خصوص که همسرم در شش ماهی که با موسسه سنایی در پروژه دسترخوان ملی کار کرده بود معاش کامل نگرفته بود و به خاطر همین پرداخت نشدن معاشات مجبور شده بود در یک موسسه دیگر وظیفه پیدا کند.

تمام کارها به حالت تعلیق درآمده بود. تلویزیون تصاویر فرار مردم از میدان هوایی کابل را نمایش می‌داد که واقعاً وحشت آور بود. ترس از طالب و نظام طالبانی مردم را مجبور به ترک آنچنانی وطن کرده بود. حتا حاضر بودند که به طیاره خود را آویزان کنند و از  افغانستان خارج شوند. دیدن تباهی وطن و برباد رفتن آرزوها بسیار دردناک بود. همسرم هر چند لحظه آه سردی از سینه بیرون می‌داد که حکایت از غم و درد فراوان در درون سینه اش داشت. می‌گفت بیست سال پیش به وطن آمدیم که از مهاجرت خلاص شویم، اما افسوس که همه چیز خراب شد و بیست سال از عمر همه به باد رفت.

فرخنده نیوز: چه باعث شد که درجمع زنان معترض به خیابان بیایید،  اولین اعتراض خیابانی تان درمورد چه بود؟

از مدتها قبل در یک چت‌گروپ مسنجر به نام  «کلبه گفتمان زنان» عضو بودم که در آن بیشترٍ خانم‌های فعال در بخش‌های مختلف از فعالان مدنی، فرهنگی،‌ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گرفته تا استادان دانشگاه‌ها و ژورنالیستان و سایرین حضور داشتند. بعد از ۱۵ اگست، بحث روی‌کرد طالبان در قبال زنان در این گروپ به شدت داغ بود و بیشتر خانمها در این نظر متفق بودند که با وجود تبلیغات مبنی بر تغییر طالبان، این گروه دهشت و وحشت هیچ تغییر نکرده و آمریکا در یک معامله ننگین و شرم‌آور افغانستان را به کام هیولای بنیاد گرایی و بدویت سقوط داده است. بحث راه‌اندازی حرکت‌های اعتراضی از همان ابتدا در این چت‌گروپ داغ بود و بیشتر خانم‌ها بر این عقیده بودند که باید اعتراضات بصورت گسترده و حساب شده تظاهرات‌ها و اعتراضات راه اندازی شود و صدای زنان به گوش جهانیان رسانیده شود و در موضوع مهمتر اینکه از رسمیت یافتن و مشروعیت یافتن این نظام سیاه در نزد جامعه جهانی جلوگیری به عمل آید. یکی از اولین حرکت‌های اعتراضی زنان به نام «شبکه مشارکت سیاسی زنان افغانستان» اعلام موجودیت کرد و بیشتر خانم‌ها شامل این گروه شدند. اولین حرکت اعتراضی نیز در ۳ سپتمبر در اعتراض به اعلام کابینه سرپرست طالبان راه اندازی شد. در این کابینه نه خبری از حضور زنان بود و نه به سایر اقوام و گروه‌های سیاسی حق مشارکت داده شده بود. تظاهرات ما از مقابل وزارت مالیه آغاز شد و شعارها و پلاکاردهایی در حمایت از مشارکت زنان در کابینه سرداده شد. بعد از دقایقی شعارها توسط طالب‌ها پاره شد و اجازه فیلم‌برداری داده نشد. کمره یکی از خبرنگاران نیز توسط عسکر طالب شکستانده شد. تظاهرات به هم خورد و خانم‌ها پراکنده شدند. عده‌ای از خانم‌ها توسط عساکر طالب تعقیب شدند. من در برنامه ریزی این تظاهرات نقش داشتم اما به دلیل مشکلات نتوانستم در تظاهرات حاضر شوم.

اولین حرکت اعتراضی که خودم در آن اشتراک داشتم کنفرانس خبری جنبش زنان عدالت‌خواه بود که در تاریخ 5 دسمبر 2021 در خانه کتاب واقع در پل‌سرخ دایر شده بود. ما در این کنفرانس خبری به فرمان شش ماده‌ای رهبر طالبان در مورد حقوق زنان اعتراض کردیم.

فرخنده نیوز: در مهم‌ترین بخش این گفت‌و‌گو از دستاوردهای زنان معترض و تاثیر اعتراضات زنان در تصمیم گیری طالبان و تاثیر آن بر تصامیم دیگر کشور ها بر به رسمیت شناسی طالبان بگویید؟

حرکت اعتراضی زنان افغانستان در تاریخ دموکراسی افغانستان یکی از مهمترین دستاوردها است. زنان به این خودباوری رسیده‌اند که باید برای گرفتن حق خود فریاد بزنند و اعتراض کنند. با وجود اتهامات و تهدیدها و دستگیریها، باز هم اعتراضات زنان معترض ادامه دارد و به جهانیان می‌فهمانند که طالبانی که شما با آنها معامله کردید و یک کشور و یک ملت را در چنگال آنها رها کردید با ارزش‌های انسانی و دموکراسی بیگانه است.

آنچه تاکنون جهان را از به رسمیت شناختن رژیم طالبان مانع شده همین مبارزات حق‌طلبانه زنان افغانستان است که به صورت خودجوش و بدون حمایت خارجی ادامه دارد و تا رسیدن زنان به حقوق انسانی‌شان ادامه خواهد داشت.

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *