صبح روز سه شنبه من به خاطر تجلیل از روز جهانی زن و خواستن حق تحصیل، کار و آزادی به جمع بانوان شجاع پیوستم. ساعت ۹:۳۳ قبل از ظهر به ساحه‌ای که همه جمع شده بودند رسیدم و رأس ساعت ده اعتراضات شروع شد. من هم با دوربین دست‌داشته خود از بانوان عکس و فلم می‌گرفتم. اعتراضات حدود ۲۰ تا ۳۰ طول کشید و طالبان هیچ گونه واکنشی نشان نداده و خشونت نکردند؛ به خاطری که اعتراضات در پیش دفتر نمایندگی سازمان ملل برگزار شده بود. بعد از ختم برنامه همه پراکنده شدند و چند نفری به سوی خانه روان شدیم.

موتری که در آن آمده بودم منتظرم بود تا مرا به خانه برساند. موتر را از جاده که تظاهرات بود دور کردند و من در راه رفتن به نزدیک موتر بودم. سرک خلوت بود و بزرگ و یک موتر شخصی از نوع کرولای ۲۰۰۰ که حامل طالب بود با سرعت بالا آمد و از مسیر مستقیم و اصلی منحرف شد. مرا زیر گرفت و لینز کمره مرا نیز شکستاند و به سرعت فرار کرد. قبل از زیر گرفتن من دو بانوی دیگر را نیز با موتر زده بودند که هریک آسیب دیده اند. بانوان فریاد زدند که موتر را ایستاد کنید اما طالبان که آنجا بودند با پوزخندی می‌گفت «موتر رفت او را کسی گرفته نمیتانه». بعد من در موتر سوار شده طرف خانه‌ام حرکت کردم. در کارته پروان متوجه شدم یک موتر به تعقیب ما است و ما را تا چهارراهی حاجی نوروز واقع برچی تعقیب کردند.

خوشبختانه ما توانستیم از کوچه‌های فرعی خود را به خانه برسانیم. تا موقع که به خانه نرسیده بودم از ترس زیاد به حال خود نمی‌فهمیدم که حالم چطور است. زمانی به خانه رسیدم از موتر نتوانستم پایین شوم و به برادرم تماس گرفتم و مرا به بسیار مشکل داخل خانه آوردند. درد داشتم از ناحیه پاهایم اما نمی‌دانستم دقیقا چه اتقاق افتاده. با خود می‌گفتم آیا پاهایم دوباره حرکت خواهد کرد و هزار فکر شبیه این… ساعت ۳ شد و من همچنان می‌نالیدم از درد. مادرم خانمی را که گویا شکسته بند است آورد که پایم را چک کند. او گفت این پنجه پایت همه بند‌هایش برآمده باید قوی باشی تا این‌ها را بجا کنم. تحمل کردم خیلی درد داشت اما بند‌ها را یکی یکی بجا کرد و پایم با بنداج بست و پای راستم را گفت باید عکس بیگیری و خودش رفت. من چند تا مُسکن خوردم و دردم کمتر شد و استراحت کردم تا ساعت ۶ بعد از ظهر و باز هم با درد از خواب بیدار شدم. درد غیر قابل تحمل بود تا ساعت ۹ و نیم تحمل کردم و مدام گریه می‌کردم. بعدش از نالیدن و گریه زیاد برادرم با مادرم مرا به شفاخانه بردند اما متاسفانه داکتر اکسری و ارتوپیدی نبود با چند تا پیچکاری دردم را آرام کردند و به خانه آمدیم و شب را استراحت کردم.

روز چهارشنبه شنبه به نزد داکتر رفتم داکتر از پایم عکس گرفت گفت شکر خدا استخوان سالم است اما پایت از قسمت عضله شدیدا آسیب دیده و دو جای عضله پاره شده و همچنان سیلی‌های زیر زانو نیز شدیدا آسیب دیده. پایم را بست و گفت هرسه روز باید چک شوی و برای ده روز تعداد قرص و پیچکاری داد و گفت اینها را تزریق کن و بعد از ده روز باید به فیزیوتراپی بیایی تا سیلی به حالت عادی برگردد.

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *