فهیمه صنف یازدهم مکتب بود که استادان برای انتخاب تیم ورزشی مکتب دانش آموز انتخاب میکردند. چند دانش آموز انتخاب شدند، اما فهمیه به خاطری که قد بلند نداشت، استاد ورزش به او میگوید که نمیتواند بسکتبال بازی کند و نمیتوانند او را در تیم بگیرند. اما با شوق و علاقهای که فهیمه به ورزش داشت و نیز با پشتکار و تلاش توانسته بود وارد تیم شود. با سماجت تمام حرفهای استادش را جدی نگرفته بود به محل تمرین تیم بستکبال میرود و به استادش میگوید میخواهم تمرین کنم. وقتی استاد تیم متوجه علاقهی فهمیه به ورزش میشود به او هم عضویت تیم را میدهد، از اینجا بود که فهیمه شروع میکند و به کپتانی تیم ملی بسکتبال تیم ملی دختران میرسد.
فهیمه تحصیلاتش را در رشته ریاضی و فزیک در دانشگاه هرات به پایان رسانده است و تا قبل از سقوط نظام جمهوریت، عضویت تیم ملی بسکتبال افغانستان را داشت.
وقتی از او در بارهی سفرها و دستاوردهای ورزشیاش پرسیدم با حسرت تمام شروع به حرف زدن کرد: «به خاطر مسابقات در کشورهای مختلف سفر کردیم، از ایران گرفته تا هند، تاجسکستان. یک بار هم از سوی پادشاه بوتان دعوت شدیم و در مسابقات جام آسیایی زنان که در کشور قرقیزستان برگزار شده بود هم اشتراک کرده بودیم.»
در مسابقات آسیایی، تیم ملی دختران قهرمان میشود، اما هیچ رسانهای این خبر را نشر نمیکند و شاید برای فهیمه این بدترین خاطره ورزشیاش باشد: «در یک هوتل جمع بودیم که ببینیم تلویزیونها خبر قهرمانی ما را نشر میکند یا خیر، خبرها را به دقت میدیدیم که متوجه شدیم خبر زنی را که بینیاش توسط شوهرش بریده شده در سرخط اخبار بود و در زیرنویس همان خبر خبر غمانگیز قهرمانی تیم ملی باسکتبال دختران در مسابقات بیشکیک قرقیزستان نشر میشد.»
از یک سو تناقص زندگی میان دو زن افغانستانی برای فهیمه آزار دهند بوده و از سوی هم، نشر نشدن خبر قهرمانی و به جای آن نشر شدن خبر خشونت برای او سخت و نا امید کننده بوده است: «خوشحالی را همه فراموش کردیم، یک طرف زنی ایستاده بود که بینیاش توسط شوهرش و عزیزترین کس در زندگیاش بریده میشود و از طرف دیگر دخترانی که با حمایت فامیل و مردان خانواده، پدر، برادر و شوهرشان مقام قهرمانی را گرفته بودیم.»
فهیمه آرزو داشت که مربی بسکتبال شود و بتواند برای همنوعانش دنیای متقاوت را رقم بزند، ولی در کنار برباد شدن آرزوهایش اکنون حتا نمیتواند بسکتبال بازی کند، حالا او هم مثل تمام دخترانی که آرزوهایشان در تاریکی گم شده است و هیچ روزنهای برای آیندهی بهتر نیست، مجبور شده است از تمام آرزوهایش دست بکشد و برای گذراندن زندگی در یکی از مکتبهای خصوصی کار کند. وقتی در مورد گذراندن روزگار حرف میزند، خستگی را میشود از تک تک کلماتش فهمید: «روزها برایم به سختی سپری میشود و از اینکه نمیتوانم تمرین کنم و زمان زیادی میشود که توپ بسکتبال را به دست نگرفتهام برایم سخت است و آزارم میدهد. حس زندانیِ را دارم که فقط حق دارد اندکی نفس بکشد.»
در همینحال دیدبان حقوق بشر از کمیته بین المللی المپیک خواسته است که عضویت کمیته المپیک افغانستان را که تحت کنترول طالبان است و به دلیل این که گروه طالبان ورزش زنان و دختران را منع کرده است، به حالت تعلیق در بیاورد.
دیدبان حقوق بشر افزوده است که یکی از محدودیتهای اعمال شده بر دختران و زنان توسط طالبان منع آنان از ورزش است.
طالبان ورزش زنان را حرام میدانند و آنان را از ورزش منع و سالونهای ورزشی را به روی آنها بسته کرده است.
پس از تسلط طالبان ورزشکاران زن در افغانستان از ورزش دست کشیده و یا هم مجبور به ترک کشور شدند.
گزارشگر: سهیلا گلستانی