هرچند نابینا‌یان از نعمت دید محروم اند؛ اما با چشم‌های قلب، دنیای تاریک شان را روشن ساخته و به هدف اثبات حضور و ظرفیت‌های شان در جامعه، گام‌های روشن را برداشته‌اند.

در این میان نرگس محمدی زن ۲۶ ساله که با انگشتانش می‌بیند و انگشتانش راه را به او نشان می‌دهد. او که حتی توان دیدن کمترین نور را ندارد، بافندگی می‌کند.
این خانم روشن دل برای هر فصل سال می تواند لباسی مناسب ببافد و مایحتاج روزمره‌اش را در حال که جز تاریکی چیزی دیگر در جهان پیرامونش دیده نمی‌شود، ازهمین راه می‌گذارند.

امروز ۱۵ اکتوبر مصادف است با روز جهانی نابینایان. از این روز همه ساله تحت نام «عصای سفید» در کشورهای مختلف از جمله افغانستان در حال تجلیل به عمل می آید که نابینایان همواره از کم توجهی مسئوولین در زمینه کار، تحصیل و خدمات اجتماعی شکایت داشتند.

نرگس متولد کابل و نابینای مادرزادی است. ولی این نابینایی برای او هیچ محدودیتی ایجاد نکرده و مانند هر زنی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داده است. او با یکی از همصنفی‌هایش که نیز مانند او از نعمت دید محروم است ازدواج کرده است. ازدواج آنها هنوز هیچ ثمری ندارد اما به باور نرگس داشتن فرزند برای کسی که نابینا است یک نعمت است که در زمان پیری عصای دست شان باشند.
این دو زوج نابینا که در کنار هم نشسته و از زندگی مشترک شان خوشحال به نظر می‌رسد می‌گویند:« ما مدت سه سال میشود که زندگی مشترک خود را شروع کردیم و بسیار خوشحال استیم.»
حمید شوهر ۲۷ ساله‌ی او در نزدیک خانۀ‌شان در یک غرفۀ کوچک سگرت، نوشابه، بسکیت و غیره را می‌فروشد و از طریق عاید آن مصارف خانوادۀ خود را تامین می‌کند.
او که با خانواده شوهراش در یک خانه کرایی در منطقه تایمنی شهر کابل زندگی می‌کنند، گفت:« خسرم دوسال میشود که فلج است قبلا بعضی کارها را میکرد و از این طریق مصارف خانه پوره میشد اما از روز که فلج شده است، من و حمید تنها باید مصارف گزاف خانه و زندگی را تأمین کنیم.»
او می‌گوید در زمان جمهوریت برای افراد که معلول و نابینا بود مقدار پول را می‌دادند، اما بعد از آمدن طالبان تاکنون کمک دریافت نکرده است و هر روز برای آنان وعده داده می‌شود اما از پول خبری نیست.
نرگس درحالی‌که به رو به‌ رو خیر شده و جاکت نیمه بافت‌اش را در دست دارد، می‌گوید که مکتب را تا صنف دوازدهم در لیسۀ مسلکی نابینایان شهر کابل به اتمام رسانیده و پس از سپری نمودن امتحان کانکور به پوهنځی حقوق و علوم سیاسی، رشتۀ قضا و څارنوالی پوهنتون کابل راه یافته، اما به‌ دلیل مشکلات اقتصادی و بسته شدن درب دانشگاه بر روی دختران نتوانست که به تحصیلات‌اش ادامه دهد.

اما ادامه ندادن به تحصیلات عالی باعث مایوسیت نرگس نگردید، وی خواست که از طریق دیگری سر پا بی‌ایستد و برای خانواده‌اش موثر واقع گردد.
این خانم‌ با همت بالای که دارد نگذاشته است که نابینایی بالای زنده‌گی‌اش سایه بی افگند و احتیاج به دیگران باشد. او متکی به خودش است و در کنار تمام امورات زنده‌گی کار بافندگی‌ نیز می‌کند.
وی از طریق بافنده‌گی که آن را در لیسۀ مسلکی نابینایان فرا گرفته و در اقتصاد خانوادۀ سهیم شده، از این بابت خوشحال است و روزانه در اوقات بیکاری بافت می‌کند.
انواعی از شال های بافته شده از نخ‌های مختلف به زیبایی آنها را میل آهنی بافته است، ترکیب و جنسی که خانم خوب می دانند چقدر می تواند زیبایی و جلوه بیشتری بر یک لباس بدهد و البته بافتنی هایی از نوع کلاه، شال، شلوار و بلوز بچه گانه که جز کارهای معمولی این بانوی روشندل است.
موصوف که انواع جاکت، دستمال گردن، دستکش، شال، سرمیزی و غیره را می‌تواند ببافد، می‌گوید: «چیزهای را که می‌بافم، می‌فروشم، همه بافت‌هایم را از طریق انجمن نابینایان در نمایشگاه‌های که برگزار می‌شود، به نمایش می‌گذارم، اما قبلا از سقوط نظام جمهوریت نمایشگاه زیاد بود غرفه که به ما اختصاص داده میشد تمام تولیدات خود را به نمایش می‌گذاشتیم و درآمد خوبی از این طریق داشتیم اما فعلا به دلیل وضع محدودیت‌ها کار و بار ما هم کم شده است.»

به گفتۀ نرگس، به مدت یک الی دو هفته می‌تواند یک جاکت، شال گردن و انواع دیگری بافیدنی را ببافد.
این بانوی روشندل در حال آه سرد می‌کشید، گفت:« فارغ از مشکلاتی اقتصادی که دامنگیر ما است آنچه که ما نابینایان را اذیت می کند، وضعیت نامناسب جاده ها و مردم است که با نابینایا بسیار رفتار زشت دارد.»
زمانی که از رفتار نامناسب مردم سخن می‌زد خوشحالی و خوش روی که در اول مصاحبه داشت، کم کم رنگ عوض کرده و جای خود را به یک چهره غمگین و افسرده داد، گویا سال ها است که این غم در کنج دلش خانه کرده است.
او با گله‌ مندی از رفتار نا‌مناسب مردم، می‌‌گوید: « اغلب مردم به ما ناتوان اطلاق می‌‌کنند، درحالی‌که ما ناتوان نیستیم و افراد جامعه باید این را بدانند که ما مانند هر انسان دیگری توانایی‌‌های خاص خود را داریم و دولت هم باید با مهیا کردن زمینه های کاری این فرصت را به ما بدهد.»
موصوف علاقه‌مند است که کورسی داشته داشته باشد و از آن‌ طریق بافنده‌گی را برای سایر نابینایان بی‌آموزد اما خودش همچو امکاناتی ندارد که چنین کورس ایجاد کند.
( سهرابی)

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *