گلثوم ۴۵ ساله که در یکی از موسیسات خارجی کار می کرد می گوید؛ با ممنوع شدن کار زنان در نهاد های خارجی و بسته شدن این نهادها خانوادهها در افغانستان با مشکلات اقتصادی روبرو شدند.
جنگ های اخیر در افغانستان، مادران، زنان و خواهران زیاد افغانستانی را متاثر کرده است، درکنار از دست دادن عزیزان، مشکلات اقتصادی و محدودیت های سنتی دامن گیر این زنان است.
در پی وضع محدودیت های پیهم از سوی طالبان بر زنان در افغانستان، این گروه زنان را از کار در موسسات غیر دولتی داخلی و خارجی ممنوع کرده اند.
زنان که در نهاد های خارجی در افغانستان شاغل بودند با ممنوع شدن کار در این اداره ها با مشکلات اقتصادی روبرو استند.
یکی از زنان شاغل در پاملرنه، یکی از نهاد های خارجی در افغانستان، داستان زندگی پر درد و رنجاش را به فرخنده نیوز روایت کرده و گفته است «کار زنان در موسسات داخلی و خارجی که ممنوع شد، ما بدبخت شدیم».
گلثوم ۴۵ ساله باشنده چهلستون شهرکابل است.۱۶ سال پیش شوهر اش سکته قلبی کرده و بعد از بیست روز بستر در شفاخانه فوت میکند، مسولیت بزرگ سرپرستی هشت فرزنداش به عهده او میماند.
شوهر گلثوم در زمان حیات کارمند وزارت خارجه بوده که مدت ۹ سال در این وزارت وظیفه اجرا کرده است.
گلثوم می گوید؛ ۸ ماهه باردار بود و آرزوهای که داشت با از دست دادن شوهراش تمام امیدهایش را با شوهرش در خاک دفن کرد.
او بخاطر پیدا کردن لقمه نان حلال برای فرزندان یتیم خود به یکی از نهاد های خارجی « پاملرنه» کار میکرد.
این موسسه زنان را کار میداد و حمایت میکرد زنان به این موسسه لحاف دوزی میکردند و در مقابل این زحمات شان پول داده می شد.
با همان پول، گلثوم شب و روز خود و فرزنداناش را سپری کرد، تا این که فرزنداناش بزرگ شدند و کمک دست مادر شان شدند.
اکنون خانم گلثوم بیکار است چاره ای ندارد جز این که در خانه بماند و توان کارهای دیگر را هم ندارد.
او می گوید با مشکلات اقتصادی روبرو استند و با تغییر نظام و بسته شدن نهادهای خارجی و داخلی و تغییر شرایط برای زنان، زندگی او و دخترانش هر روز سختتر می شود.
گلثوم در خانه دستدوزی میکند اما از نبود بازار مناسب شکایت دارد
او میگوید با صدها مشکلات دخترانم را به مکتب فرستادم تا با سواد شوند و با قلم و علم خود خرچ و مصرف زندگی را پوره کنند و مستقل باشند اما دخترانم با بسته ماندن دانشگاهها و مکتبها هر روز ناامیدتر میشوند.
دختران گلثوم با او در کار خامکدوزی کمک میکنند، پسر کلان گلثوم استاد در یکی از مکتب های خصوصی و پسر دوم وی متعلم یکی از مکتب های دولتی شهر کابل است.
سه دختر خانم گلثوم که تازه دانشگاه را شروع کرده بودند اما حالا در بیسرنوشتی به سر میبرند و سه دختر دیگر این خانم هم متعلم مکتب استند.
مرضیه دختر بزرگ گلثوم است میگوید:که « فقط میخواستم داکتر شوم تا به خانواده و مردم خدمت کنم و این که یک زندگی بهتر از گذشته داشته باشیم»
ذکیه دختر خورد سال گلثوم که هرگز پدر خود را ندیده او نیز متعلم صنف نهم مکتب است یگانه آرزویش این است که درب مکتبها به روی دانش آموزان باز شود.
گلثوم از نهادها و موسیسههای خارجی و از کارکرد این نهادها در بخش توانمندسازی زنان و همچنان مستقلسازی زنان در بخش اقتصادی راضی و خوشنود است و بسته شدن چنین اداراهها را در جامعه فقیر افغانستان ضروری نمیداند
او می گوید افغانستان کشور که همیشه در آن جنگ بوده و زنان نسبت به مردان بیشتر در این جنگ ها آسیب دیده و متضرر شده اند و بسیاری از زنان در افغانستان شوهران شان را در جنگها از دست داده و بیوه میباشند، تمام مسولیتهای خانه و فرزندان به عهده زنان است کار برای این قشر جامعه نیاز ضروری است.
او از نهادها و موسیسههای خارجی میخواهد با مردم افغانستان باشند و آنها را در شرایط سخت تنها نگذارند.
خانم گلثوم اضافه می کند؛ اگر کار نباشد خانوادهها مجبور میشوند اطفال شان را به کارهای شاقه بفرستند و یا ایران بروند که این کار باعث میشود اطفال با سن خورد به دور از خانواده و بزرگ فامیل به مواد مخدر و کارهای خلاف رو بیاورند.
خانم گلثوم می گوید با وجود که شرایط اقتصادی بد داشتند اما پسر اش را به کارهای روی جاده و دیگر جاها روان نکرده و او را به درس خواندن تشویق می کرد.
گلثوم در آخرین حرف خود به فرخنده نیوز میگوید: آرزو دارم دخترانم هم مانند پسرانم درس بخواند تا این که تجربه تلخ بی سوادی را در زندگی مثل من تجربه نکنند.
گلستانی