نجلا بعد از وضع محدودیت حکاکی میکند و میخواهد روزی با هنرش به مردم خدمت کند و خودش را از نابودی مطلق نجات دهد در این دوسالی که او از درس بازمانده است، خودش را با فراگیری هنر حکاکی، مصروف نگهداشته است تا سایه محدودیتهای فزاینده در زندگیش کمتر تاریکی بیافریند.
نجلای ۱۸ ساله، دختری که مانند هزاران دختر افغان در هالهای از ابهام بسر میبرد از زندگی و سرگذشت تلخ دوسال حکومت طالبانی روایت میکند، او میگوید: « زندگی ما دختران افغان روز به روز در حال فروپاشی است، آروزهای ما نقش زمین شد و ما هم چوبهی خشک و خالی.»
او که آرزوی خدمت به مردم خود در بخش صحی داشت میگوید:« من تصمیم داشتم داکتر شوم. طبابت رشته دلخواه من بود. بارها با خود رفتن در دانشگاه، کورس وظیفه و… را تصور میکردم. خوشحالی عجیبی برایم دست میداد. بیخبر از اینکه با سرنوشت ما معامله شده است.»
او میگوید بعد از سقوط و فروپاشی نظام، برخلاف تصور دروازه های مکاتب و دانشگاه بروی دختران بسته شد. این شوکی عجیبی برای من و ما دختران افغان بود، بعد از اعلام رسمی بسته شدن مکاتب بروی دختران حسی عجیبی داشتم. اصلا با خود زمزمه میکردم؛ واقعاً دیگر مکتب نیست، ما دیگر به مکتب نمیرویم ؟ دوستان و همصنفان خود را دیگر به مکتب نمیبینم. این تصورات قلبم را آتش میزد. اصلا باورم نمیشد. ناباورانه مکاتب بسته شد.
این دختر در حال که از ناامیدیاش اش صحبت میکرد، گفت: «فکر میکردم در زندانم. اصلا حس و حال خوبی نداشتم. مجبور برای رهایی از این زندان کاری میکردم. رفتم کارگاه حکاکی. هنر حکاکی یکی از هنرهای پرطرفدار در خارج و داخل کشور است. مدتی به آموزش هنر حکاکی مصروف بودم. ولی روز به روز دایره زندگی زنان و دختران افغان تنگ تر میشد.»
نجلا میگوید دیگر هیچ چارهای برای رهایی از این مخمصه و تاریکی نیافتم مجبور شدم هنر حکاکی را با خود در خانه شروع کردم و در حال حاضر با چکش و اسکنه روی چوب، سنگ و فلزات، حکاکی میکنم و وسایل تزئینی گوناگونی را تولید مینمایم. حال میتوانم : « بهروی صندوقچه، ساعت، جا قرآنی، قاب عکس، جای دستمال کاغذی، جاقلمی و روی مبلها حکاکی میکنیم. هر لوازمی که از چوب ساخته شده باشد، میتوانم روی آن حکاکی کنم و از این طریق روزانه خود را سرگرم میکنم.»
او میگوید هنر جای خاصی در قلبم دارد ، من عاشق هنر حکاکی استم ولی آنچه درآور و زجر دهنده است اینست که من و هزاران دختر افغان مثل من از رفتن به دانشگاه و مکتب محروم است. این مصروفیت ها مثل این میماند که ما از بین بدترینها مجبور بد را انتخاب کنیم.
نجلا که فارغ صنف دوازدهم مکتب است میگوید فعلا جز کارکردن روی هنر حکاکی ام در کنج خانه هیچ چارهای ندارد. او میگوید:« زندگی نه تنها برای من بلکه برای تمام دختران افغان واقعا تلختر از هر زمانی شده است. من برای خود نه آیندهی میبینم و نه زندگی. زندگی برای هیچ یعنی همین.»