روز اول سال نو رفته بودم خانه اش، تا سال جدید خورشیدی را برایش تبریکی بگویم، اما او در حالی که پیش روی تلویزیون نشسته بود خبر های مربوط به نواختن زنگ مکتب را گوش می داد ، مدام می گفت؛ من تبریکی نمی خواهم دخترم، آن روز که اجازه دهد دخترانم مکتب بروند برای من سال نو است.
فیروزه( مستعار) مادر چهار فرزند است وی سه دختر و یک پسر دارد. او فعلا در نواباد ولایت غزنی زندگی می کند.
قبل از طالبان، هر سه دخترش مکتب می رفت اما حالا تنها پسر اش مکتب می رود. فیروزه می گوید: قبل از سقوط ما در کابل زندگی می کردیم. دختر کلان ام در کنار درس، دریکی از شرکت های خصوصی کار می کرد. درامد خوبی داشت و با آن پول دو خواهر و برادرش را نیز حمایت می کرد، اسم وی زهرا است او بعد از سپری کردن امتحان کانکور در دانشگاه البیرونی کامیاب شد.
محصل شدن و رفتن به دانشگاه یکی از آرزوهای دیرینه ی زهرا است اما وی با آنکه در دانشگاه کامیاب شده بود اما نتوانست وارد دانشگاه شود این رویا وی را تا ابد مثل یک درد همراهی خواهد کرد.
زهرا بعد از بسته شدن دانشگاه و ترک وظیفه، حالت روحی خوبی نداشته و از کابل به غزنی کوچ کردند.
اکنون این سه خواهر مصروف صنایع دستی است. آن ها لباس هزارگی می دوزند و به قیمت مناسب می فروشند و یا لباس به کرایه می گیرند و به قیمت مناسب می دوزند.
فیروزه می گوید؛ از زندگی ام راضی هستم این شغل درامد خوبی دارد اما نمی خواهم آینده ی این سه دخترم به دوختن لباس هزارگی گره بخورد. وی هم چنان افزود؛ من یک مادر بی سواد هستم، به خاطر همین بیسوادی مشکلات زیادی را در زندگی ام تحمل کردم اما نمی خواهم دخترانم مثل من، زندگی را تجربه کنند. من می خواهم این ها تحصیل کنند و به آرزوهای که در زندگی دارند برسند.
وی خود را با یکی از زنان فامیل اش مقایسه کرد که با سواد است فیروزه با گفتن اسم مستعار لیلا به وی گفت «قبل از سقوط در یکی از مکاتب خصوصی وظیفه داشت. ما به خاطر یک هزار افغانی خیلی سختی ها را تحمل می کردم تا یک هزار پیدا کنم اما او معاش یک ماهه اش تمام نیازمندی هایش را پوره می کرد»
من می خواهم دخترانم مثل او هر کدام وظیفه داشته باشند و برای پیدا کردن یک هزار افغانی دستش را پیش کسی دراز نکنند.
از سخنان اش معلوم می شد که دردی فراوانی را تحمل کرده است.
درد فیروزه درد صدها مادر افغان است که نمی تواند صدا بلند کند زیرا کسی نیست تا صدایش را بشنود.
و نمی تواند نابود شدن زندگی دختران اش را بیبیند.
این مادران یک عمر زندگی بیسوادی را تجربه کرده و می داند که یک زن بیسواد در جامعه ی افغانستان چه دردهای را باید تحمل کند.
طالبان با حاکمیت دوباره در افغانستان ده ها موارد محدود کننده ی را علیه کار و آموزش زنان وضع کرده و این عملکرد طالبان به زندگی دختران آسیب بزرگ وارد کرده است.