فرخنده: پانزدهم آگست، یادآور نقطه عطفی تلخ برای افغانستان است. سه سال پیش، در چنین روزی، طالبان به قدرت بازگشتند و کابل بار دیگر تحت سلطه آنان درآمد. این روز نه تنها پایان یک دوران برای حکومت افغانستان بود، بلکه آغاز فصل جدیدی از محرومیت و محدودیت برای دختران و زنان افغانستان شد.
در دل کوههای سرسبز بامیان، زندگی دختر 19 سالهای به نام پری محمدی به گونهای در حال تغییر است که شاید هیچگاه تصور نمیشد. پری، که در صنف دهم مکتب بود، با تصمیم طالبان مبنی بر ارتقای دانشآموزان به دلیل امتحان یکروزه مواجه شد. امروز، پری در اتاق کوچک و پر از یادگاریهای دوران کودکی خود، با چشمانی پر از ناامیدی میگوید: “سه سال است که در تاریکترین نقطه زندگی خود قرار دارم. هر روز سنم بالا میرود، اما هیچ دستاوردی ندارم. باید حالا در سال دوم دانشگاه میبودم، اما تمام آرزوهایم به باد رفتهاند.”
پری در کنار خانوادهاش در یک خانه کوچک زندگی میکند که روزگار سختی را سپری میکنند. اتاقی که او در آن میخوابد، دیوارهایی کاهگلی دارد و تنها یک پنجره کوچک برای نورگیری وجود دارد. بر روی دیوار، نقاشیهایی از دوران پیشین و یادداشتهایش برای آیندهاش دیده میشود. او آرزو داشت که به یک فرد موفق تبدیل شود و آیندهای روشن داشته باشد، اما حالا این آرزوها تنها در دل او باقی ماندهاند. پری میگوید: “من از جامعه جهانی میخواهم که به زنان افغانستان اجازه دهد تا به تحصیل ادامه دهند و به حقوق انسانی خود برسند.”
سحر؛ صدای اعتراض در تبعید
در خیابانهای شلوغ تهران، زندگی سحر به گونهای متفاوت از دوران پیشین خود در افغانستان میگذرد. او، که زمانی فارغالتحصیل از صنف چهارده بود، با فقر، تهدیدات، و نابرابری جنسیتی روبرو شد. سحر با اشکهایی در چشمانش و با نگاهی خسته از روزهایی که بر او گذشته است، میگوید: “سه سال تحت سلطه طالبان بسیار سخت گذشت. مشکلات اقتصادی و تهدیدات مختلف، زندگی من را به شدت تحت تأثیر قرار داد. من از جامعه جهانی میخواهم که صدای دختران افغان را بشنوند و ما را تنها نگذارند.”
سحر در ایران بهعنوان مهاجر زندگی میکند، در یک آپارتمان کوچک که تنها داراییهای او در آن، چند کیف قدیمی و یادگاریهای کوچکی از دوران پیشین است. او به یاد تظاهراتهایی که در افغانستان علیه طالبان برگزار کرده و شکنجههایی که در این راه متحمل شده است، میگوید: “در یکی از تظاهراتها من را طالبان زندانی کردند و در بدل پول آزاد کردند. حالا در ایران، هر روز با مشکلات اقتصادی و تهدیدات مختلف روبرو هستم.”
از سوی دیگر، در اتاقی کوچک و شلوغ در یک خوابگاه دانشجویی در تهران، رویا بیست و سه ساله از ولایت غزنی به یاد روزهایی که در دانشگاه کابل درس میخواند، میافتد. او که حالا در وضعیت سردرگمی قرار دارد، با صدای آرام و سرشار از ناامیدی میگوید: “در دوران طالبان، بیش از پنجاه و دو فرمان محدود کننده علیه زنان صادر شده است. ما از تحصیل و کار محروم شدهایم و بهطور سیستماتیک از جامعه حذف شدهایم.”
اتاق رویا، که در آن چندین کتاب و لوازم تحریر پراکنده است، نماد تلاشهای او برای ادامه تحصیل در شرایط دشوار است. او با وجود مشکلات، کورسهای آنلاین گرفته و امید دارد که بتواند تحصیلات خود را در خارج از افغانستان ادامه دهد. او از جامعه جهانی میخواهد که به وضعیت زنان افغان توجه کند و به آنان فرصتهای بیشتری برای تحصیل و کار بدهد. “اگر طالبان نبود، شاید حالا من دانشگاه را تمام کرده بودم و در یکی از رسانهها وظیفه داشتم یا در دوره ماستری خود را در خارج از کشور ادامه میدادم.”
“پری، سحر، و رویا، تنها نمونههایی از میلیونها دختر و زن افغان هستند که در دوران حکومت طالبان با محدودیتها و بحرانهای شدید روبرو شدهاند. تعطیلی مکتبها، محرومیت از تحصیل و کار، و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، زندگی این دختران را تحت فشارهای سنگین قرار داده است. با این حال، امید و اراده آنها برای رسیدن به حقوق انسانی و تحصیل همچنان زنده است و نیاز به حمایت جهانی را بیش از پیش روشن میکند.”
پانزدهم آگست، روزی که باید به یاد داشته باشیم که در دوران حکومت طالبان، زنان افغانستان در حال گذراندن یکی از سختترین دورانهای تاریخ خود هستند. این گزارش یادآور است که جامعه جهانی باید به صدای دختران افغان گوش دهد و برای بهبود وضعیت آنان اقداماتی مؤثر و فوری انجام دهد.
گزارش: کبرا علیزاده