عکس: رسانه فرخنده

فرخنده: در گوشه‌ی یکی از کوچه‌های خاک‌آلود غرب کابل، جایی که هر روز مردم با سر و صدای زندگی بیدار می‌شوند و به دنبال کار و غریبی خود می‌روند، حوا، مادر هشت فرزند، از بامداد تا شام مشغول پشم‌تکانی است. او در همان کوچه‌ی کوچک زندگی می‌کند، جایی‌که خانه‌های کاه‌گلی و سیمانی به چشم می‌خورد و در هم فشرده‌اند. مردمانش با سختی‌های روزگار دست و پنجه نرم می‌کنند.

حوا ۴۵ سال دارد؛ اما چهره‌اش حکایت از سال‌هایی دارد که تأثیر و سنگینی‌شان را در خط‌خط‌های صورتش می‌توان دید. هر صبح زود، پیش از طلوع آفتاب، او به کوچه می‌آید، با دستانی زبردست و چشمانی خسته که هنوز گرد و غبار روز گذشته را می‌توان در آنها دید. او روز را در میان انبوه پشم‌های پر از گرد و خاک می‌گذراند، با ابزارهای ساده‌ای مثل چوب یا «چپچک» که از سال‌های دور به ارث برده، پشم خام را از گرد، خاک و خار جدا می‌کند و شروع به تکاندن می‌کند. هر ضربه‌ای که به پشم می‌زند، ذرات غلیظ گرد و خاک به هوا بلند می‌شوند و در میان نور کم‌رنگ صبحگاهی می‌رقصند. نفس کشیدن در این هوا سخت است، اما حوا دیگر به آن عادت کرده است؛ او با لباس مخصوص و ماسک خود را می‌پوشاند تا مبادا گرد و غبار به دهانش برود. زندگی در این کوچه‌ها همیشه با سختی همراه بوده و او راهی جز پذیرش آن ندارد.

حوا که از ولایت بامیان است، مادر هشت فرزند است. شوهرش را در انفجاری از دست داده و حالا تنها نان‌آور خانه است. فرزندانش با بافتن قالین به مادرشان کمک می‌کنند. روزهای حوا به تکاندن پشم و شب‌هایش با موره‌دوزی سپری می‌شود. درآمدی که از این کار به دست می‌آورد، به سختی خوراک و پوشاک فرزندانش را تأمین می‌کند.

حوا می‌گوید: «هشت سال می‌شود که شوهرم را در انفجاری از دست دادم. از آن سال، خودم نان‌آور خانه‌ام و هیچ کمک‌کننده‌ای ندارم. پنج دختر و سه پسر دارم. از کودکی تلاش کردم تا مکتب بخوانند و آینده‌ی روشنی داشته باشند. خودم نمی‌خوردم و به اولادهایم می‌دادم. خیلی سختی روزگار را دیدم. تازه دو دخترم به پوهنتون دولتی راه پیدا کرده بودند و امیدم به آنها بود، که طالبان آمد و حالا دوباره ناامید شده‌ام. دختران بیچاره‌ام روزانه در خانه قالین‌بافی می‌کنند و من از ترس طالبان به آنها می‌گویم که روزانه از خانه بیرون نروند. پسرهایم هم در حال خواندن مکتب هستند.»

شغل پشم‌تکانی، که با گرد و غبار غلیظ همراه است، علاوه بر مزد اندک، باعث شده حوا چندین بار به داکتر مراجعه کند. حوا می‌گوید: «من خیلی وقت است که اینجا پشم‌تکانی می‌کنم و برایم مشکلات تنفسی به وجود آمده است. چندین بار داکتر مرا منع کرده که دیگر پشم‌تکانی نکنم، اما فعلاً هیچ کاری نیست و مجبورم تا این شغل را، حتی به ضرر جانم، ادامه دهم. من در اینجا برای هر گارد پشم‌تکانی ۳۰۰ افغانی می‌گیرم و هر گارد را تا یک هفته می‌توانم تمام کنم.»

این در حالی‌ست که زنان با چالش‌های روزافزون روبرو هستند، از منع تعلیم و تحصیل گرفته تا فقر و بیکاری. زنان با مزد اندک روزانه به کارهای سخت مشغولند تا فرزندان‌شان در آسایش زندگی کنند.

حوا با صدایی خفیف، که از پشت ماسک به سختی شنیده می‌شود، می‌گوید: «از طالبان می‌خواهم دروازه‌های دانشگاه را باز کنند تا دختران ما مثل ما بی‌سواد نباشند و برای مردم زمینه‌ی کار را فراهم کنند.»

کبرا علی‌زاده

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *