عکس: رسانه فرخنده

فرخنده: در دل شهری که جاده‌هایش برایم ناآشنا بود و زبان مردمانش غریبه، تلاشم برای یافتن محل مصاحبه با چالش‌های پی‌درپی همراه شد. گم شدن در راه‌ها و سردرگمی در ایستگاه‌ها، حس بیگانگی‌ام را عمیق‌تر می‌کرد. اما با یاری مردم، بالاخره به مقصد رسیدم؛ جایی که زنی با لبخندی شیرین و نگاه پرامید منتظر من بود.

در مقابل من زنی ایستاده بود که خود را «راحل تلاش» معرفی کرد. او مدافع حقوق زنان از ولایت بلخ است و دارای لیسانس حقوق و علوم سیاسی با گرایش روابط بین‌الملل می‌باشد. راحل با لبخندی شیرین شروع به صحبت کرد و خاطرات دوران تحصیلش را با من در میان گذاشت. او در بغلان تا صنف دهم درس خوانده بود و باقی تحصیلاتش را در بلخ به پایان رسانده است. به یاد می‌آورد که پس از بازگشت از مهاجرت و تجربه جنگ، امید تازه‌ای به زندگی داشت. “در آن زمان، فکر می‌کردیم که کشورمان به سمت آبادی پیش می‌رود و ما باید تلاش کنیم تا برای مردم خود مفید باشیم.” او این کلمات را با حسی از امید و تلاش بی‌وقفه برای آینده بیان کرد.

با یادآوری دوران مکتبش، راحل از شرایط سخت اما پراهمیت آن زمان می‌گوید: “امکانات زیادی در دسترس نبود، اما ما با تمام توان درس می‌خواندیم.” با اینکه او علاقه زیادی به ژورنالیزم داشت، موفق نشد در آن رشته قبول شود و به رشته ادبیات دری رفت. اما از آنجایی که به ادبیات علاقه‌ای نداشت، مدتی از تحصیل فاصله گرفت تا بالاخره تصمیم گرفت در رشته حقوق و علوم سیاسی ادامه تحصیل دهد.

در ادامه، راحل از چالش‌های فرهنگی و اجتماعی‌ای که به‌عنوان یک دختر در بغلان تجربه کرده بود، صحبت کرد. او به این موضوع اشاره کرد که در جامعه سنتی بغلان، تفکرات سنتی و فرهنگ‌های محلی هنوز بسیار قوی بودند. “مکتب‌ها جدا بودند، ما در لیسه نسوان درس می‌خواندیم و اساتید ما نیز خانم بودند. نوع پوشش‌مان هم تحت نظارت شدید مکتب و خانواده بود.”

راحِل درباره تجربیاتش از رفتارهای جامعه نسبت به زنان صحبت می‌کند: “ما در مکتب همیشه با چالش‌هایی از سوی پسران مواجه بودیم. تفکری بود که دخترها باید هرچه زودتر ازدواج کنند و اگر به تحصیل ادامه دهند، ممکن است مسیرهای نادرست را انتخاب کنند.” او با انتقاد از این ذهنیت می‌گوید: “حتی در مسیر راه به مکتب هم مورد آزار قرار می‌گرفتیم.”

با این حال، راحل تأکید می‌کند که در طول تحصیلاتش، تمامی قوانین و اصول اسلامی در مکتب و دانشگاه رعایت می‌شد و هیچ انحرافی از این چارچوب وجود نداشت. او با افتخار می‌گوید: “اساتید ما همیشه بر اهمیت نماز و وضو تأکید داشتند و ما هرگز با چیزی که مخالف اصول اسلامی باشد، مواجه نشدیم.”

اما این زن قوی و مصمم، پس از فارغ‌التحصیلی و مواجهه با مشکلات شخصی، بار دیگر تحصیل را ترک کرد. با وجود همه سختی‌ها، او دوباره به دنبال فرصت‌های جدید رفت و این بار در رشته روابط بین‌الملل موفق شد به تحصیلاتش ادامه دهد.

راحِل امیدوارانه به تجربه‌های خود از فضای دانشگاهی اشاره می‌کند: “در دانشگاه هم ما همیشه تحت نظر بودیم. حتی با وجود اینکه تعداد دختران در کلاس کم بود، هیچ‌گاه مورد آزار قرار نگرفتیم.” او تأکید می‌کند که فرهنگ حجاب و پوشش مناسب همیشه رعایت می‌شد و فضایی آرام و منظم برای تحصیل فراهم بود.

این مصاحبه، بازتاب‌دهنده تجربه‌ها و چالش‌های زنی است که در برابر فشارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ای سنتی ایستادگی کرده و با تلاش و پشتکار به موفقیت‌هایی دست یافته است. در ادامه، راحل درباره تفکرات سنتی پیرامون نقش زنان در جامعه و چگونگی قربانی شدن آن‌ها در سیاست‌گذاری‌های مردسالارانه بحث می‌کند، موضوعی که همچنان نیازمند تحلیل عمیق و گفتگوهای بیشتر است.

راحِل تلاش با نگاهی عمیق به بحث خود ادامه می‌دهد. او با اشاره به واقعیت‌های تلخ جامعه افغانستان می‌گوید: “یکی از دلایل اصلی قربانی شدن زنان در این سیاست‌ها، ایدئولوژی طالبان است. آن‌ها نمی‌پذیرند که زن آگاه باشد. هیچ‌وقت نخواهید دید که دختری از طالبان در برابر این گروه ایستادگی کند و از حقوق خود دفاع کند.” این سخنان پژواکی از درد و رنجی است که بسیاری از زنان افغانستان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

راحِل میگوید که طالبان از آگاهی زنان می‌ترسند. او با لحنی تلخ می‌گوید: “دختران طالبان که در آمریکا و لندن تحصیل می‌کنند، هیچ‌گاه از حقوق زنان در افغانستان دفاع نمی‌کنند، زیرا آن‌ها در جوامعی زندگی می‌کنند که نیاز به مبارزه ندارند؛ زندگی‌شان تأمین است و نیازی به فریاد زدن برای حقوقشان ندارند.”

او به تأثیر عوامل خارجی و پشت پرده‌هایی که طالبان را به صحنه آوردند، اشاره می‌کند: “باداران طالبان در تلاش‌اند که نسخه‌ای از اسلام را در افغانستان پیاده کنند؛ همان‌هایی که طالبان را بزرگ کردند و به این کشور تقدیم کردند.” این نکته که طالبان نه تنها به واسطه فرهنگ و ایدئولوژی خود بلکه با حمایت‌های بین‌المللی به قدرت رسیده‌اند، نکته‌ای کلیدی در تحلیل وضعیت زنان در افغانستان است.

راحِل در ادامه از استفاده طالبان از زنان به‌عنوان ابزار سیاسی صحبت می‌کند: “طالبان با هرچه بیشتر محدود کردن زنان، می‌خواهند فشار بیشتری بر جامعه جهانی وارد کنند. آن‌ها می‌خواهند با اعمال این فشارها، مشروعیت جهانی به دست آورند.”

در نگاه راحل، زن آگاه کلیدی برای تغییر جامعه است. او به‌وضوح می‌گوید: “اگر زنان افغانستان آگاه باشند، هرگز اجازه نخواهند داد که پسرانشان به صف طالبان بپیوندند و خود را در حملات انتحاری قربانی کنند. زنان آگاه هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهند که ایدئولوژی طالبان بر خانواده‌شان مسلط شود.” این گفته‌ها نمایانگر اهمیت آگاهی و آموزش زنان در مبارزه با خشونت و افراط‌گرایی است.

با صدایی پر از اطمینان، راحل تأکید می‌کند که این استراتژی‌ها برای اطمینان از سکوت زنان طراحی شده‌اند. “طالبان می‌خواهند زنان در برابر قربانی شدن پسرانشان سکوت کنند، از آن‌ها حمایت کنند و حتی افتخار کنند که فرزندانشان به بهشت می‌روند. آن‌ها نمی‌خواهند زن افغانستان صدای اعتراضش را بلند کند.”

راحِل همچنین مقایسه‌ای با سایر کشورهای اسلامی می‌کند. او به پاکستان و عربستان اشاره می‌کند: “در پاکستان، زنان آزادانه زندگی می‌کنند، خبرنگارند، رانندگی می‌کنند و هر نوع لباسی که بخواهند می‌پوشند. آیا پاکستان یک کشور اسلامی نیست؟ عربستان که زمانی بسیار سخت‌گیر بود، حالا هم تغییرات زیادی کرده است.”

اما افغانستان، به گفته راحل، به‌عنوان یک پروژه برای نیروهای خارجی و طالبان تبدیل شده است. “اگر افغانستان یک نیروی قوی و با ثبات داشته باشد، هم زنان و هم مردان می‌توانند به توسعه کشور کمک کنند. زن و مرد، دو بال پرواز یک جامعه هستند؛ اگر این دو بال کامل باشند، افغانستان به سمت پیشرفت پرواز می‌کند.” او با افسوس اشاره می‌کند که “کشورهایی که طالبان را حمایت می‌کنند، هرگز نمی‌خواهند افغانستان به ثبات و پیشرفت برسد. افغانستان برای آن‌ها همیشه باید یک میدان جنگ باقی بماند.”

راحِل، با نگاهی آمیخته به ناامیدی و در عین حال با بصیرت، به ما یادآوری می‌کند که همه می‌دانند چه کسانی طالبان را به اینجا رساندند و بر قدرت نگه داشتند، اما او به دلیل شرایط خاص خود نمی‌تواند نامی ببرد.

این گفتگوی عمیق و صریح، نمایانگر تلاش‌های پیوسته زنان مانند راحل است که در برابر سیاست‌های ناعادلانه و فرهنگ‌های سختگیرانه‌ای که به آن‌ها تحمیل شده، ایستادگی می‌کنند. داستان او به نظر می‌رسد که مبارزه برای آزادی و حقوق زنان در افغانستان پایانی ندارد.

راحِل در ادامه سخنانش با نگاهی ژرف به وضعیت زندگی روزمره زنان در افغانستان می‌پردازد و از سردرگمی مردم و ناتوانی آن‌ها در رویارویی با شرایط جدید صحبت می‌کند. او با اشاره به ابتدای ورود طالبان به قدرت می‌گوید: “در ابتدا بسیاری از مردم امید داشتند که طالبان تغییر کرده‌اند، شاید یک درصد کمی از مردم واقعاً باور داشتند که این بار قرار است طالبان به‌گونه‌ای دیگر عمل کنند.”

او به تأثیر منفی طالبان بر زندگی زنان اشاره می‌کند: “در این چهارده ماه که از به قدرت رسیدن طالبان می‌گذرد، همگان به این واقعیت پی بردند که نه‌تنها طالبان تغییر نکرده‌اند بلکه به‌دنبال یک نظام سخت‌گیرانه‌تر و محدودکننده‌تر برای زنان هستند.” راحل این موضوع را با یک مثال زنده توضیح می‌دهد: “پدرم از من خواست که در کوچه‌ای راه نروم که در آن زنان با چادرهای سیاه قدم می‌زنند. او نمی‌خواست که من در آن فضا قرار بگیرم، چون می‌دانست این یک نوع آزار و مزاحمت است.”

در این گفتگو، راحل به‌روشنی بیان می‌کند که با وجود این همه سختی‌ها، زنان افغانستان هیچ‌گاه از حق و حقوق خود کوتاه نمی‌آیند. او می‌گوید: “هر زنی باید بداند که اگر از حق خود دفاع نکند، هیچ‌کس برای او ایستاده نخواهد بود.” این جمله به‌وضوح نشان می‌دهد که راحل نه‌تنها خود را بلکه جامعه زنان افغان را به‌عنوان مدافعان حقوق خود می‌بیند و از آن‌ها می‌خواهد که با هم در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنند.

گفتگو با راحل تلاشی است برای درک عمیق‌تر از واقعیت‌های پیچیده افغانستان و یادآوری این نکته که زنان این کشور با وجود تمام سختی‌ها و چالش‌ها، همچنان به‌دنبال آگاهی، حقوق و آزادی‌های خود هستند. راحل، به عنوان یک نماد، نشان می‌دهد که هیچ‌چیزی نمی‌تواند روح انسانی را سرکوب کند و امید به آینده همچنان در دل این زنان زنده است.

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *