زینب یوسفی، یکی از میلیونها زن افغانستان که به رغم سختیها و چالشهای زندگی در کشوری جنگزده و دچار بحران، توانسته است صدای خود را به گوش جهانیان برساند، قصهای است پر از مقاومت و امید.
فرخندده: این گزارش به بررسی زندگی شخصی و حرفهای او، بهویژه در دورههایی که او در معرض تغییرات شدید سیاسی و اجتماعی بوده، میپردازد.
زینب یوسفی، زنی است که در میان میلیونها زن افغانستان، راه خود را یافته است. او در ایران به دنیا آمده، اما ریشههای عمیق فرهنگی و قومیاش به بامیان افغانستان بازمیگردد. در خانوادهای با وضعیت متوسط، رشد کرده و از دوران کودکی، طعم تلخ مهاجرت و بیخانمانی را چشیده است. با وجود اینکه افغانستان سالها درگیر جنگ و بحران بوده، زینب هرگز دست از تلاش برنداشته است. او در مقطع ماستری در رشته فلسفه در ایران تحصیل کرده و با آرزوی تغییر، به افغانستان برگشت تا سهمی هرچند کوچک در ساختن آیندهای بهتر برای کشورش داشته باشد.
زینب از همان ابتدا در عرصههای مختلف آموزشی وارد شد. از تدریس در مکتبهای ابتدایی تا تدریس در دانشگاهها و تدریس آنلاین، همیشه در تلاش بود که دانش و تجربهاش را به نسلهای جدید انتقال دهد. اما یکی از لحظات مهم در زندگی حرفهای او زمانی بود که به عنوان کارشناس آموزشی در کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان مشغول به کار شد. این تجربه به او فرصت داد که از نزدیک با چالشهای مدیریتی و آموزشی در یک جامعه در حال تحول آشنا شود.
متاسفانه با سقوط جمهوری اسلامی افغانستان و روی کار آمدن طالبان، همه چیز تغییر کرد. همانطور که زینب توضیح میدهد، «ما را گوشهنشین کردند و به انزوا بردند». این جمله تنها بیانگر وضعیت فیزیکی او نیست، بلکه عمیقتر از آن، به وضعیت روانی و اجتماعی زنان و فعالان جامعه افغانستان اشاره دارد که به ناگهان خود را در شرایطی بیرحمانه و بیپناه دیدند.
مهاجرت برای زینب یوسفی تنها یک تغییر جغرافیایی نبود؛ این تجربه به نوعی بخشی از هویت او شد. او از ایران به افغانستان بازگشت، اما دنیای جدیدی که در انتظارش بود، کاملاً متفاوت از تصورات او بود. «تصویرهایی که رسانهها از افغانستان نشان میدهند، بیشتر صحنههای جنگ و خرابیها است. این تصورات باعث میشود که فکر کنی افغانستان فقط یک سرزمین پر از ویرانی و خونریزی است.»
اما وقتی زینب به وطن خود بازگشت، با وجود خاکی بودن غرب کابل، او آن را جایی آرامبخش یافت. «با اینکه در غرب کابل زندگی میکردیم و خاکهای زیاد و مشکلات آب و هوایی داشتیم، ولی اینجا خانه خودم بود. اینجا آرامش داشتم.» این تجربه نشان میدهد که حتی در شرایط سخت نیز، بازگشت به وطن میتواند برای فرد حس تعلق و امید را به همراه داشته باشد.
زینب به یاد میآورد که چگونه در دوران کودکی و در هنگام مهاجرت به ایران، احساس تحقیر و طرد شدن را تجربه کرده بود. «ما شهروندان افغانستان همیشه در نگاه دیگران نقص داشتیم. حتی وقتی به صف میرفتیم یا سفر میکردیم، باید از دیگران جدا میشدیم.» این تحقیرها، هرچند در آن زمان کمتر تاثیر میگذاشت، اما به مرور ذهنیت خاصی را در ذهن او شکل داد.
«ما شهروندان افغانستان همیشه این احساس را داشتیم که چیزی کمتر از دیگران هستیم. این حس تحقیر برای من هیچوقت فراموش نمیشود.» اما این تجربه، خودش به نوعی تبدیل به محرکی برای مبارزه و تلاش بیشتر شد. زینب توانست از این شرایط دشوار، به انرژی و انگیزهای برای تغییر و ساختن آیندهای بهتر تبدیل کند.
در بخش دیگری از صحبتهای زینب، او به اهمیت تحصیل و رشد فردی اشاره میکند. «هر چه پیش میروم، بیشتر میبینم که دانش و تحصیل به من کمک کرده است تا دیدگاهها و افکار خود را تغییر دهم. در دوران تحصیل، از استادان و همکلاسیهایم آموختم که چگونه به مسائل اجتماعی و سیاسی نگاه کنم.»
او معتقد است که تحصیلات نه تنها توانمندیهای فردی را ارتقا میدهد، بلکه نقش مهمی در شکلدهی به دیدگاههای ایدئولوژیک و اجتماعی افراد دارد. این نگاه، به زینب کمک کرده تا در میان چالشها و موانع زندگی، همواره برای پیشرفت و تغییر گام بردارد.
زندگی او به نشان میدهد که حتی در شرایط سخت، همیشه جایی برای امید و تغییر وجود دارد و اینکه هر فرد میتواند با تلاش و پشتکار، حتی در بدترین شرایط، راه خود را پیدا کند و صدای خود را به گوش دیگران برساند.
زندگی در افغانستان و شرایط پیچیدهای که زینب یوسفی از آن صحبت میکند، تنها محدود به مرزهای فردی نمیشود. او معتقد است که در حال حاضر هنوز در جایگاهی قرار ندارد که بتواند «واقعی» خود را بشناسد و آن را به دیگران ثابت کند. در دنیای اجتماعی، حتی تحصیل و دانشگاه میتوانند ابزارهای مهمی برای رشد فردی و شکلدهی به هویت باشند، اما این تنها یک بخش از تصویر است. زینب به این نکته اشاره میکند که برای رسیدن به درک عمیقتری از خود و جامعه، باید به جایی رسید که دیگر حرفها و افکار منفی یا حتی تحقیرآمیز روی فرد تاثیر نگذارند. او به این حقیقت اشاره دارد که «مردم وقتی به آگاهی میرسند، دیگر تاثیر حرفهای سطحی یا منفی را نمیپذیرند.»
زینب به مثالهایی از محیطهای دینی و مذهبی میزند که در آنها، مواعظ و سخنان مراجع و روحانیون میتواند تاثیر عمیقی بر ذهن و رفتار مردم داشته باشد. او میگوید: «در دوران کودکی، وقتی پدرم به نماز جمعه میرفت، سخنان امام مسجد برای او تاثیر زیادی داشت. اگر این پیامها تکرار شوند، در نهایت دیدگاههای مردم تغییر میکند.» این اشاره، نشاندهنده اهمیت تکرار مفاهیم درست و آموزههای انسانی است که میتواند ذهنیت نسلهای مختلف را تغییر دهد.
یکی از بزرگترین چالشهایی که زینب در طول دوران تحصیل و زندگیاش تجربه کرده، مسأله بسته شدن درهای دانشگاهها به روی دختران افغانستان است. زینب با درد و نگرانی از این وضعیت صحبت میکند و معتقد است که این امر تنها یک مشکل آموزشی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی و روانی عمیقی دارد. «دختری که از دانشگاه باز میماند، احساس میکند فرصتی از دست رفته است. او شاید در دلش یک عقده باقی بگذارد، به این فکر کند که چرا نتوانسته به خواستههایش برسد. این احساس به نسلهای بعدی هم منتقل میشود.»
این بسته شدن درها نه تنها فرصتهای تحصیلی را از زنان افغانستان میگیرد، بلکه فضای اجتماعی و روانی آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. زینب ادامه میدهد: «دانشگاه تنها محل تحصیل نیست. دانشگاه مکانی است که در آن میتوان به تجربیات جدید دست یافت، با افراد مختلف آشنا شد و به فرصتهای شغلی دست پیدا کرد. اگر این فضا بسته شود، راههای زیادی برای پیشرفت از دست میرود و ذهنیت نسل جوان آسیب میبیند.»
در کنار مشکلاتی که به آن اشاره کردیم، زینب از تجربههای خود در دوران تحصیل در افغانستان میگوید و به تبعیضهای موجود در دانشگاهها و فضاهای آموزشی اشاره میکند. او از اعتراضات دانشجویان در یکی از دانشکدههای دانشگاه کابل صحبت میکند که در آن تبعیضهای فراوان بین دانشجویان از اقوام مختلف وجود داشت. زینب به یاد میآورد که چگونه دانشجویان دست به اعتصاب غذا زدند تا اعتراض خود را به فساد در اداره دانشکده و تبعیضهای نهادینهشده ابراز کنند. «در آن زمان، برخی از اساتید و حتی مسئولان دانشکده به شکل آشکاری تبعیض قائل میشدند و این مسئله نه تنها در دانشگاهها بلکه در سطح کل جامعه هم وجود داشت.»
این تبعیضها حتی از یک محیط آموزشی به یک محیط کاری نیز گسترش مییابد. زینب اذعان میکند که حتی در فضای کاری هم این تبعیضها بهوضوح دیده میشود و به هیچ وجه اجازه نمیدهد که افراد از اقوام یا جنسیتهای مختلف بر اساس شایستگیهای خود به مقامهای بالا دست یابند.
زینب در بخش دیگری از گزارش به موضوع فساد اخلاقی در دانشگاهها و همچنین در محیطهای کاری اشاره میکند. او از تجربیات خود در دانشگاه و از رفتارهای ناپسندی که توسط برخی از اساتید صورت میگرفت، صحبت میکند. «گاهی اوقات، اساتید پیشنهادهای غیر اخلاقی میدادند، و اگر یک دختر این پیشنهادها را نمیپذیرفت، شانس قبولی در درسهایش کمتر میشد.» زینب میگوید که این وضعیت نه تنها در افغانستان بلکه در دانشگاههای ایران هم وجود داشت و این نوع فساد اخلاقی، در واقع به نوعی یک فرهنگ نادرست و ناسالم در سیستم آموزشی تبدیل شده است.
این فساد اخلاقی و تبعیضها باعث میشود که بسیاری از دختران، حتی برای حفظ موقعیت تحصیلی خود، مجبور به پذیرفتن خواستههای نادرست شوند. زینب تأکید میکند که «این تنها به افغانستان محدود نمیشود. در دانشگاههای ایران هم شاهد چنین رفتارهایی بودیم.»
زینب یوسفی همچنین به تجربه کاری خود در ادارات دولتی اشاره میکند. او در ابتدا تلاش کرد تا وارد شرکتهای خصوصی شود، اما با توجه به شرایط موجود، مجبور شد وارد فضای دولتی شود. او به یاد میآورد که در ابتدا در کمیسیون مستقل انتخابات استخدام شد و این به نوعی یک شانس بزرگ برای او بود. «من به هیچ وجه فکر نمیکردم که به این راحتی در کمیسیون انتخابات پذیرفته شوم، اما به لطف یک دوره امتحانی که بر اساس شایستگیها بود، موفق به این کار شدم.»
زینب اذعان میکند که بسیاری از افراد در ادارات دولتی تنها به دلیل روابط و تماسهای خاص خود توانستهاند موقعیتهای شغلی پیدا کنند و این مسئله در جامعه افغانستان به شدت رایج است. «در محیطهای دولتی، فساد و تبعیض بسیار شایع است. حتی در جایی که توانمندیهای فردی باید در نظر گرفته شود، روابط و قومگرایی حرف اول را میزنند.»
زینب در آخر به فضای کاری خود در ادارات دولتی اشاره میکند و مشکلاتی که با آن مواجه بوده را توضیح میدهد. او میگوید: «در این فضا، نگاهها به زنان و به ویژه زنان از اقوام خاص، بسیار تبعیضآمیز است. به عنوان یک دختر هزاره، همیشه با نگاههای بیاحترامی روبرو میشدم و در ابتدای کار، مسئولان به من هیچ توجهی نداشتند.»
او توضیح میدهد که در این شرایط، حتی وقتی او در دفتر کاری مسئولیتهایی داشت، همواره در معرض رفتارهای تبعیضآمیز و فساد اخلاقی قرار داشت. «گاهی اوقات اگر دختری از یک قوم خاص نمیپذیرفت که با فشارهای نادرست کنار بیاید، شانس موفقیت در کارهای اداری برای او کاهش مییافت.»
زینب به عنوان یک زن افغانستان، با تمام سختیها و محدودیتها، همچنان در مسیر رشد و مبارزه برای حقوق زنان و برابری اجتماعی گام برمیدارد و مطمئن است که هر فرد، حتی در بدترین شرایط، میتواند تغییری در جهان اطراف خود ایجاد کند.
زینب یوسفی در ادامه گزارش خود از فساد ساختاری در نهادهای دولتی و انتخاباتی افغانستان صحبت میکند. او به وضوح به این نکته اشاره میکند که فساد در کمیسیون انتخابات نه تنها محدود به رشوتهای مالی است، بلکه به نوعی به سیستم تصمیمگیری و روندهای کلیدی کشور تبدیل شده است. او میگوید: «اگر سیستم شفاف بود، امروز افغانستان به این وضعیت نمیرسید. متاسفانه آنچه که در افغانستان حاکم است، بیشتر بر پایه پول و تبعیض استوار است. خیلی از کسانی که به جایگاههای کلیدی رسیدند، نه به دلیل لیاقت بلکه به دلیل روابط و رشوت وارد شدند.»
زینب با تأکید بر ضعفهای مدیریتی در کمیسیونهای انتخاباتی، اضافه میکند: «حتی برخی از کمیشنرها در دوره جدید که به وظایف خود منصوب شدند، نه تنها قدرت تصمیمگیری نداشتند، بلکه توانایی مقابله با فشارهای سیاسی و مالی را هم نداشتند. اینها فقط بازیچهای در دستان کسانی بودند که پشت پرده معاملات سیاسی و اقتصادی قرار داشتند.» این نکته که فساد در سطحهای پایینتر و در سیستمهای دولتی به امری عادی تبدیل شده است، برای او تلخ است، زیرا حتی کسانی که قصد داشتند در موقعیتهای شفاف و مستقل قرار گیرند، از سوی سیستم فاسد کشور نادیده گرفته میشدند.
زینب به وضعیت بحرانی و سختی که پس از تسلط طالبان بر افغانستان به وجود آمده، نیز اشاره میکند. او وضعیت زنان افغانستان را بهویژه دختران و جوانان، تحت فشارهای روزافزون توصیف میکند. در این بخش، زینب از دوران سخت زندگی در کشوری تحت سلطه طالبان صحبت میکند و میگوید که مهاجرت به کشور دیگر با چالشهای جدید و خطرات همراه بوده است. «برای من و خواهرم که تنها دو دختر مهاجر بودیم، زندگی در کشوری دیگر، مخصوصاً در شرایطی که حتی برای مهاجرت هم مجبور به خطر انداختن جان خود شدیم، بسیار سخت بود. مادرم که در وضعیت بحرانی قرار داشت، هیچوقت حاضر نبود ما از او دور شویم.»
زینب در خصوص مهاجرت و مشکلات ناشی از آن میگوید که مادرش در حالی که خود در وضعیت بیماری قرار داشت، به دخترانش هشدار میداد که «زندگی شما اینجا تباه میشود، حتی ممکن است به زندان بروید.» در همین راستا، او اشاره میکند که نه تنها برای خود بلکه برای دیگر زنان افغانستان که درگیر این شرایط بودند، مشکلات زیادی وجود داشته است.
زینب همچنین از اعتراضات خود و دیگر زنان افغانستان در دوران حکومت طالبان صحبت میکند. او توضیح میدهد که چطور پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، اولین اعتراضات خود را آغاز کردند تا صدای زنانی که حقوقشان نقض میشد، به گوش جهانیان برسد. «اولین اعتراضات ما در سوم سپتامبر ۲۰۲۱ بود، زمانی که حکومت طالبان بهطور رسمی قدرت را به دست گرفت. ما در مقابل فواره آب در کابل تجمع کردیم و صدای خود را بلند کردیم. هدف ما این نبود که فقط صدای خود را به طالبان برسانیم، بلکه میخواستیم این پیام به جهانیان برسد که زنان افغانستان دیگر در خانه نمینشینند و دست از اعتراض برنمیدارند.»
زینب میگوید که اعتراضات او و دیگر زنان افغانستان نه تنها در داخل افغانستان بلکه در فضای بینالمللی نیز اثرگذار بود. «ما میخواستیم نشان دهیم که ما زنان بیست سال پیش نیستیم که تنها در خانه بنشینیم و اجازه دهیم طالبان با شلاق به ما ضربه بزنند. نسل جدید زنان افغانستان برخلاف نسلهای گذشته، از حقوق خود دفاع میکند و در برابر ظلم و سرکوب میایستد.»
زینب در خصوص تهدیدهایی که پس از شروع اعتراضات علیه طالبان تجربه کرده، میگوید: «در تاریخ سوم سپتامبر ۲۰۲۱، قبل از اینکه به خانه برسم، تصاویر من در رسانهها پخش شد و حتی برخی منابع از جمله بیبیسی گزارش کردند که طالبان قصد دارند زنان را بهخاطر مخالفت با حکومت به شدیدترین مجازاتها محکوم کنند.»
این تهدیدها و خطرات برای زینب و دیگر زنان معترض چیزی جدید نبود، بلکه تبدیل به یک بخش معمولی از مبارزات مدنی آنان شده بود. او میگوید: «ما میدانستیم که وقتی در برابر طالبان ایستادهایم، خطرات زیادی داریم. تهدید به زندانی شدن، شکنجه و آزار روحی تنها بخشی از آن چیزی است که در برابر اعتراضات ما وجود دارد. بسیاری از همکاران و دوستانم که در گروههای مختلف اجتماعی و اعتراضی فعال بودند، تحت فشارهای روانی و جسمی قرار گرفتند.»
مهاجرت برای زینب و خانوادهاش نه تنها یک گریز از وضعیت فاجعهبار افغانستان بود، بلکه به معنای روبهرو شدن با مشکلات جدید در کشورهای دیگر بود. او توضیح میدهد که هیچگاه علاقهای به ترک افغانستان نداشت، اما شرایط اضطراری و تهدیدات زندگی او را مجبور به انجام این کار کرده است. «ما مجبور شدیم کشور را ترک کنیم نه به میل خود بلکه به خاطر تهدیدات و خطراتی که زندگیمان را تهدید میکرد.»
زینب در این بخش به وضعیت دشوار مهاجرت در کشورهای دیگر میپردازد و به مشکلات جدیدی که در کشور میزبان با آنها مواجه بوده، اشاره میکند. او از برخوردهای پلیس در پاکستان و تهدیدهایی که از سوی مقامات محلی برای خانوادهاش بهویژه خواهرش صورت گرفته، صحبت میکند. «ما دو نفر در پاکستان زندگی میکردیم و پلیس هر چند وقت یکبار به خانهمان میآمد و وضعیت قانونی اقامت ما را چک میکرد. یکبار که خواهرم ویزا نداشت، مقامات پلیس تهدید کردند که نام او را در گزارشهای قانونی وارد خواهند کرد و به دفتر مرکزی گزارش خواهند داد که ما بهطور غیرقانونی در اینجا زندگی میکنیم.»
این تجربیات سخت زینب را از مشکلات زندگی در یک کشور خارجی که بهدنبال مهاجران افغانستان بهویژه زنان معترض است، آگاه کرده است. او از این نکته نیز یاد میکند که بسیاری از زنان افغانستان که بهتنهایی زندگی میکنند، با پیشنهادات و تهدیدات بیشرمانه مواجه میشوند و هیچکسی صدای آنها را نمیشنود.
زینب در نهایت از برنامههای آینده خود و گروههای زنان معترض در پاکستان و سایر کشورها میگوید. او معتقد است که اگر شرایط بهتر شود و امکان زندگی بهتر فراهم گردد، باید برای آینده زنان افغانستان برنامهریزیهایی داشت. «ما هنوز از دست طالبان به دور هستیم اما هیچگاه از مشکلات روانی و اجتماعی که در افغانستان داشتیم، رهایی نیافتهایم. برای این که زنان افغانستان در آینده از حقوق خود دفاع کنند، باید با قدرت به مبارزه ادامه دهیم.»
او تأکید میکند که صدای زنان افغانستان نباید خاموش شود و این مبارزه باید بهویژه برای نسلهای آینده ادامه یابد. «اگر وضعیت فعلی طولانیتر شود، باید برای مبارزات و اعتراضات خود آماده باشیم تا بتوانیم شرایط بهتر را برای زنان افغانستان فراهم کنیم.»
داستان زینب یوسفی نشاندهنده جنگی بیپایان است که زنان افغانستان برای حقوق خود و آزادیشان میجنگند. از فساد و تبعیضهای ساختاری گرفته تا تهدیدات و سرکوبهای سیاسی و اجتماعی، زنان افغانستان با وجود تمام محدودیتها و تهدیدها همچنان در خط مقدم مبارزه برای تغییر قرار دارند. زینب نه تنها برای خود بلکه برای تمامی زنان افغانستان صدای اعتراض بلند میکند و مصمم است که به هر طریقی، حتی در مهاجرت، این مبارزه را ادامه دهد.
گزارش: ش ج