در شبی تاریک، دستی بر دیواری در کابل یا شاید هرات و شاید هم مزار، شاید غزنه شاید هرکجای افغانستان، مینویسد: «ما زنان بیداریم، از تبعیض بیزاریم.» دستی که این متن را مینویسد میداند که شب می‌رود و دست‌خط کسی که شب بیدار بوده میماند. این تنها یک نمونه از کارزار خلاقانهی زنان معترض افغانستان برای دستیابی به حقوقشان پس از تسلط طالبان است. به چند نمونه‌ی دیگر نیز اشاره می‌کنم.

خلاقیت و ابتکار

در ۲۸ دسامبر وقتی گروهی از زنان افغانستان در کابل برای چندمین بار به خیابان آمدند تا به نقض حقوق خود اعتراض کنند، یکی از زنان معترض که در صف مقدم بود، از زبان اشاره که مخصوص ناشنوایان است استفاده کرد.

او به زبان بی‌زبانی گفت که طالبان دارند مردم عادی را می‌کشند و جهان نباید این گروه را به‌عنوان دولت به رسمیت بشناسد. این اعتراض بی‌صدا اما بیش از هر شعار بلندی شنیده شد و بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت، نه صرفاً به خاطر پیامش بلکه به خاطر زبانی که آگاهانه و خلاقانه انتخاب شده بود؛ همین گزینش زبان پیام مهم‌تری دربرداشت. در واقع، این زن می‌خواست بگوید که جهان در مقابل خواسته‌ها و مطالبات زنان افغانستان ناشنوا شده، یا به عبارت دیگر خود را به ناشنوایی زده است. این تنها یکی از نوآوری‌های خلاقانه‌ی زنان افغانستان در پنج ماه گذشته بود.

وقتی طالبان محدودیت‌هایی را علیه گشت‌وگذار زنان وضع کردند و دستور دادند زنانی که بیشتر از 45 کیلومتر مسافرت می‌کنند نباید بدون محرم باشند و رانندگان نباید زنانی را سوار کنند که حجابشان به اصطلاح کامل نیست، زنی با لباس مردانه به خیابان رفت و نوشته‌ای به این مضمون را در دست گرفت: من زن‌ام و محرم ندارم. او با این تغییر لباس به طالبان و جامعه نشان داد که تقسیم آدمیان بر اساس تن‌پوش چقدر بی‌منطق و بی‌مورد است.

در یک مورد دیگر، شماری از زنان در گوشه‌ای از خیابانی در کابل کنار هم ایستادند و کف دست‌هایشان نوشتند: «آزادی، نان، کار، مشارکت سیاسی». آنها نه شعاری سردادند، نه پلاکاردی حمل کردند که طالبان بخواهند متعرض شوند و آنها را متفرق کنند، اما به همین سادگی حرفشان را زدند و به هدف خود که رسانیدن پیامی به طالبان، جامعه و جهان بود، دست یافتند.

خلاقیت شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اعتراضات زنان افغان در پنج ماه تسلط طالبان بوده است. وقتی طالبان در هفته‌های نخست بخشنامه‌ی سخت‌گیرانه‌ای برای برپایی راهپیمایی صادر کردند تصور اولیه این بود که صدای زنان معترض خاموش شده است. بخشنامه‌ی طالبان تصریح کرد که هر گروهی که راهپیمایی می‌کند، باید قبل از آن از وزارت داخله/کشور مجوز بگیرد. قطعنامه، شعارها، دلیل اعتراض، هدف اعتراض و همه‌ی جزئیات آن قبلاً باید در درخواست‌نامه‌ی راهپیمایی روشن شده باشد.

بی‌تردید دریافت مجوز برای راهپیمایی علیه حکومت طالبان از خود آنها ناممکن بود. اما زنان ناامید نشدند بلکه راه خلاقانه‌ی دیگری را در پیش گرفتند. آنها در گروه‌های کوچک چندنفری در خانه‌ها، مدارس یا حتی پارک‌ها جمع می‌شدند و با استفاده از شبکه‌های اجتماعی به جهان وصل شده و مطالبات خود را بیان می‌کردند. مهم‌تر از همه، می‌گفتند چون طالبان حق راهپیمایی را از آنها گرفته است، پس آنها ناگزیرند که در محیط‌های سرپوشیده یا اجتماعات کوچک اعتراض کنند. رسانه‌ها نیز این اعتراضات را به طور گسترده پوشش می‌دادند و در نهایت هدف اصلی که رسانیدن صدای اعتراض به همه‌ی دنیا بود تحقق می‌یافت.

فیلم پخش‌شده از یکی از راهپیمایی‌های زنان افغانستان در چند هفته‌ی قبل نشان می‌دهد که وقتی طالبان راه را بر زنان معترض می‌بندند، زنان می‌گویند ما گرسنه‌ایم و دنیا باید پول‌های بلوکه‌شده‌ی افغانستان را آزاد کند. زنان با این شعار طالبان را قانع می‌کنند اما وقتی راهشان باز می‌شود شعار همیشگیِ خود، «نان، کار، آزادی»، را چند بار تکرار می‌کنند و متفرق می‌شوند.

پیگیری

بعد از تسلط طالبان، زنان معترض افغانستان همواره در سرخط خبرها بوده‌اند. هفته‌ا‌ی نبوده که زنان افغان چند بار به نحوی مبتکرانه صدای خود را به گوشه‌ گوشه‌ی جهان نرسانده باشند. پیگیر و مصمم بودن زنان از این نظر مهم است که آنها عضو تشکل واحد و خاصی نیستند، نظم سازمانی ندارند، اجبار دولتی و ایدئولوژیک پشت سرشان نیست بلکه آنچه این نظم شبکه‌ا‌ی و بدون سازمان را حرکت می‌دهد آگاهی است، عنصری که از هر چیز دیگری در مبارزات عدالت‌خواهانه و حرکت‌های دادخواهانه مهم‌تر است. مسئله‌ی زنان در بیست سال حضور جامعه‌ی جهانی در افغانستان یکی از مسائل اصلی بود، اما همیشه انتقاداتی جدی از برنامه‌ها و کارهایی که برای زنان انجام می‌شد وجود داشت. در این یادداشت نمی‌خواهم به این نقدها ــ که اکثرشان وارد بود ــ بپردازم. جدا از تأثیر مستقیم برنامه‌های مربوط به زنان یا کار و فعالیت زنان شناخته‌شده، گفتمان حاکم بیست ساله که در آن همواره بر حقوق زنان به‌عنوان یک اصل تأکید می‌شد، موثر بوده است.

وقتی بیشتر به اهمیت این امر پی می‌بریم که بفهمیم اکثر زنانی که در سطوح بالای حکومتی و عضو پارلمان بودند یا در نهادهای مدنی و حتی کسب‌وکار و تجارت شخصی فعالیت می‌کردند، افغانستان را ترک کرده‌اند ــ بسیاری از آنها در خارج از افغانستان فعال‌اند و از هر فرصتی برای طرح مسئله‌ی زنان استفاده کرده‌اند، کاری که بدون شک مؤثر بوده است. اما آنهایی که اکنون بی‌نقاب در خیابانهای کابل و مزار و هرات و بامیان زیر سایهی سنگین طالبان به میدان آمدهاند، نسل جدیدی از زنان و دختران‌اند که قبلاً شناختهشده نبودند. اما وقتی حرف می‌زنند و مطالبات خود را مطرح می‌کنند، به‌وضوح نشان می‌دهند که نسلی عمیقاً آگاه و توانا هستند. آگاه به اینکه چه می‌خواهند، توانا به اینکه چگونه حرف و صدای خود را از زیر سایه‌ی حکومتی سرکوبگر به سراسر جهان برسانند، و چگونه از ابزار و لوازم موجود، از جمله اینترنت و موبایل، استفاده کنند.

آگاهی زنان از وضعیت عمومی، شناخت دقیقشان از طالبان و خطرات جدیِ احتمالی سبب شده است که زنان با دقت و موشکافی شگفت‌انگیزی به دادخواهی ادامه دهند. شاید طالبان تصور نمی‌کردند که روزی با کسانی مواجه شوند که نه مسلح‌اند و نه بهانه‌ای برای سرکوب به دست کسی می‌دهند بلکه با توسل به خلاقیت، تغییر و تطبیق فوری و دائمیِ روش فعالیت، طالبان را مستأصل می‌کنند.

واقعیت این است که طالبان نتوانستند آن‌گونه که می‌خواستند صورت مسئله را پاک کنند و مسئله‌ی زنان را نادیده بگیرند. بیست سال قبل، وقتی طالبان همه‌ی حقوق انسانیِ زنان را سلب کرد و هیچ زن بدون برقعی در شهرهای افغانستان دیده نمی‌شد، هیچ صدایی از زنان یا مردان در اعتراض به نقض حقوق زنان بلند نشد. بیست سال قبل، زنان افغان به راحتی به پستوی خانه‌ها خزیدند، هرچند آنجا به صورت مخفیانه کلاس‌های خواندن و نوشتن برگزار کردند و به یکدیگر حرفه‌وفن آموختند، اما اعتراض نکردند. علت این بود که زنان در آن زمان حضور اجتماعی را حق خود نمی‌دانستند یا دست‌کم شمار زنانی که بیرون رفتن از خانه، حضور اجتماعی و مشارکت سیاسی را حق خود بدانند، بسیار اندک بود. شاید هم در آن زمان ابزاری در اختیار نداشتند که بتوانند بدون حضور گسترده‌ی اجتماعی صدایشان را بلند کنند. به عبارت دیگر، آنچه از بیست سال کار و پروژه و کمک‌های مالی برای زنان افغانستان بر جا ماند، گسترش آگاهی بود، سرمایه‌ای ماندگار که با تلاش و فعالیت خود به مدد شرایط عمومیِ حاکم از طریق آموزش و تحصیل به دست آوردهاند.

مطالبات ملموس و عینی

در سال 1357 حزب دموکراتیک خلق افغانستان با شعار «نان، خانه، لباس می‌دهیم» به قدرت رسیدند. این شعار از یک حزب چپ‌گرای هندی کپی شده بود؛ البته تمرکز کلیِ چپ‌‌گرایان بر مساوات و تقسیم مساوی ثروت و اصولی از این قبیل بود. از این که بگذریم، همه‌ی تشکل‌ها و احزاب سیاسی عمدتاً مردانه، با شعارهای آرمان‌خواهانه و اغلب آخرت‌گرایانه با پارادایم جهاد، وجیبه‌ی دینی و ثواب اخروی برای مبارزه به میدان کارزار سیاسی آمدند و هنوز هم در همان عوالم سیر می‌کنند. اما زنان معترض افغانستان برای نخستین بار در میدان سیاست و اجتماع، مانیفیست بسیار روشن زمینی و ملموسی نوشتند: «نان، کار، آزادی». این شعار همه‌ی زنان بود و این مطالبات دقیقاً همان نخ نامرئی‌ای است که به مراتب بیشتر از اصول سازمانی و قراردادهای رسمی و اداری، زنان ساکن شهرهای مختلف را که اغلب همدیگر را نمی‌شناسند، به هم پیوند داده و در واقع آنها را تا حد زیادی از سازوکارهای ظاهری وغیرضروری بی‌نیاز کرده و میزان آسیب‌پذیری آنها را کاهش داده است.

حتی ترتیب این کلمات نیز مهم است. نان اول است. هیچ کسی حتی طالب نمی‌تواند بگوید که طلب نان ممنوع یا غیرضروری است. چنین مطالبه‌ای زنان را از اتهام فعالیت سیاسی ضد نظام مصون نگه می‌دارد. چنین مطالبه‌ای با شرایط عینی جامعه کاملاً همخوان است زیرا نانْ گم‌شده‌ی اصلی همه‌ی مردم افغانستان است و فقر مفرط بارزترین مشخصه‌ی این کشور.

دادخواهی برای حق کار و کسبِ درآمد مشروع نیز چیزی است که هیچ حکومتی نمی‌تواند آشکارا با آن مخالفت کند. اما زنان هر بار که صدایی بلند کرده و حرفی زده‌اند، از آزادی گفته‌اند و بر آزادی و برابری به صورت جدی تأکید کرده‌اند.

مستقل و خودجوش

دیگر نکته‌ی بسیار مهم در حرکت کنونی زنان افغانستان این است که آنها مستقل‌اند و به هیچ حزب و جریان سیاسی شناخته‌شده‌ای وابسته نیستند. ایده‌ی همه‌ی کارها و ابتکارهای این جنبش متعلق به زنان است، توسط زنان بیان شده، خود زنان مطالبات و دلایل اعتراضاتشان را توضیح داده‌اند، با قبول خطر بر مطالباتشان پافشاری کرده‌اند و بدون شک آینده‌ی این جنبش را نیز خود زنان رقم می‌زنند.

تصور اولیه این بود که با تسلط طالبان زنان بیش از بقیه آسیب می‌بینند، که دیدند. علاوه بر این، تصور می‌شد که تمامی روزنه‌ها و دریچه‌ها به روی زنان در داخل افغانستان بسته خواهد شد و باید زنان و مردانی معتقد به تساوی حقوقی و قانونی زنان در خارج از کشور کاری برای زنان بکنند. اما زنان معترض در داخل افغانستان نشان دادند که این تصور نادرست بوده است. اکنون این زنان در داخل افغانستان‌اند که حرف می‌زنند و مستقل و خودجوش به راه خود ادامه می‌دهند. در حالی که در گذشته عادی‌ترین فعالیت در عرصه‌ی زنان، از برگزاری یک کنفرانس تا برگزاری یک کلاس آموزشی، وابسته به کمک مالیِ خارجی بود اما اکنون به هیچ وجه چنین نیست. بعضی از زنان حتی پول پرداخت کرایه‌ی موتر (ماشین) را ندارند و پیاده به محل تظاهرات می‌روند. این خود نشانه‌ی دیگری است مبنی بر این که اعتراض و ایستادگی زنان برای دستیابی به حقوق خود ریشه در آگاهی دارد و ماندگار و مؤثر است.

کسی که شب نمی‌خوابد و در تاریکی بر دیواری می‌نویسد: «ما زنان بیداریم، از تبعیض بیزاریم» به پایان شب ایمان دارد. و این مهم‌ترین عنصر جنبش زنان در شرایط دشوار کنونی است.

داوود ناجی

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *